اغماء: تکرار تاریخ!

محمد (ص) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را می طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانه های نورانیت پدیدار است. این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که به دانه ای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخه ای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را در تماشای خود حیران کند (همچنین محمد ص و اصحابش از ضعف به قوت رسند) تا کافران عالم را به خشم آورند. خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش ببخشد و اجر عظیم عطا کند 29

سوره فتح

در قسمتی از سریال اغماء که دیشب پخش شد، دیدید که دکتر جودت رفت پیش دکتر پژوهان و از او پرسید که علاقه ای به خانم دکتر بردیا دارد یا نه و آیا قصد ازدواج با او را دارد؟ و بعد نتیجه گرفت که اگر دکتر پژوهان دکتر بردیا را نخواهد، حتما دکتر بردیا با خودش (جودت) ازدواج خواهد کرد زیرا او بهترین گزینه است! یاد ماجرایی افتادم که در دوران دانشجویی (دوره لیسانس) اتفاق افتاد. برای اینکه جریان را راحتتر تعریف کنم از نامهای فرضی استفاده میکنم. ماجرا از این قرار بود که یکی از دانشجویان ورودی سال 64 رشته مهندسی مکانیک (آقای کریمی)، عاشق یکی از دانشجویان دختر ورودی 65 رشته الکترونیک (خانم پاینده) شده بود. آقای کریمی ابتدا (بقول قدیمیها) مزه دهان خانم پاینده را می فهمد و با خواستگاری غیر رسمی موافقت او را میگیرد. سپس مادر خود را از اراک به اصفهان می آورد و از دوست صمیمی اش (آقای اکبری) که هم ورودی او و دانشجوی رشته الکترونیک و متاهل و ساکن خوابگاه متاهلین بود، خواهش میکند که اجازه بدهد در منزل او مادرش و خانم پاینده صحبت کنند و خودش هم با خانم پاینده همانجا صحبت میکند و هدیه کوچکی هم به او می دهند و خانم پاینده میگوید من خودم با خانواده ام صحبت خواهم کرد و حتی اگر موافق هم نباشند آنها را راضی خواهم کرد. اما پس از رفتن مادر آقای کریمی به اراک، آقای اکبری (که عاشق خانم پاینده شده بوده) به همسرش میگوید برو خانم پاینده را صدا کن بیاید من باهاش کار دارم و به خانم پاینده می گوید که آقای کریمی مناسب ایشان نیست و رای او را میزند! و پس از مدتی زن خود را طلاق داده و به خواستگاری خانم پاینده میرود!!! و خب البته خانم پاینده هم با ایشان ازدواج نمیکند! و بالاخره اینکه پس از مدتی آقای کریمی میفهمد که آقای اکبری با خودش فکر کرده که اگر خانم پاینده حاضر بشود با آقای کریمی که رشته تحصیلی اش مکانیک است ازدواج کند، حتما حاضر خواهد شد که با ایشان که هم رشته اوست ازدواج کند! و بنابراین با نقشه فوق رای خانم پاینده را زده و زن خود را طلاق داده و به خواستگاری خانم پاینده می رود. از آنطرف بشنوید از طرز فکر خانم پاینده: ایشان با خود فکر میکند که من با آقای کریمی که مجرد بود ازدواج نکردم، حالا بیایم با آقای اکبری که بیوه است، ازدواج کنم؟!
پدر عشق بسوزد که درآورد پدرش !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *