دفاع از روسپی و مست – میانه روی
190- حسن گدا: یک دفعه دیدم درویش مثل برق و باد می دود مثل تیری از چله رها شده … شمس نزدیک دسته لات ها که رسید عصایش را مثل بیرق بلند کرد و با صدای بلند فریاد کشید بایستید!
… گزمه بود اسمش بیبرس. تمام گداهای قونیه از دستش ذله شده بودند
215- سلیمان مست: مهربانیش تحت تاثیرم قرار داده بود. “مردی که شلاقم زد گفت امثال من روی زمین زیادی اند” … شمس گفت: حرف اشتباهی زده وجود همه تک به تک ضروری است و غیر قابل چشم پوشی
233- از زیاده روی بپرهیز صوفی نه افراط میکند و نه تفریط صوفی همیشه میانه را برمی گزیند