من مست می عشقم

در خیابان یکی از دوستان (همکاران سابق) رو دیدیم. یه سررسید هدیه کرد. ضمن تشکر از ایشون، شعر و تاریخچه زیر رو از این سررسید انتخاب کردم:

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد

وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از باده دوشینه

تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

تا هست ز نیک و بد در کیسه من نقدی

در کوی جوان مردان عیار نخواهم شد

آن رفت که میرفتم در صومعه هر باری

جز بر در میخانه این بار نخواهم شد

از توبه و قرایی بیزار شدم ، لیکن

از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد

از دوست بهر خشمی آزرده نخواهم گشت

وز یار بهر زخمی افگار نخواهم شد

چون یار من او باشد بی یار نخواهم ماند

چون غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد

تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم

تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد

چون ساخته دردم در حلقه نیارامم

چون سوخته عشقم در نار نخواهم شد

تا هست عراقی را در درگه او باری

بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد

شیخ فخر الدین ابراهیم ابن عبدالفخار جوالقی

متخلص به عراقی در دهی (اکنون شهر است) به نام کمیجان به جهان آمده و در شهر دمشق در 8 ذیقعده 688 درگذشته است. سن وی 78 سال نوشته اند که سال تولد وی در 610 بوده است. نام پدر وی بزرگ مهر بوده است. کمیجان در 86 کیلومتری شمال اراک و 76 کیلومتری مشرق همدان است. مطالبی در باره وی هست:

1- محمد صادق ناظم تبریزی در کتاب نظم گزیده چنین نوشته است: عراقی شیخ کامل و شاعری فاضل بود، اسم شریفش ابراهیم ابن شهریارست. مولد او از همدانست و مرید شیخ شهاب الدین سهروردی بوده، سخنان عارفانه اش یادی از تصوف و وجد و حال می دهد و تصانیف او در میان صوفیه بسیارست.

2- امین احمد رازی در کتاب معروف هفت اقلیم در فصل مخصوص به همدان چنین آورده است: شیخ فخرالدین ابراهیم المشتهر به عراقی در صغر سن حفظ قرآن کرده، نوعی خوب می خواند که جمله اهل همدان شیفته آواز او بوده اند و بعد از آن به تحصیل علوم اشتغال نموده، در سن هفده سالگی مهمش به جایی رسیده که در یکی از مدارس همدان بافاده مشغول گشته.

3 Replies to “من مست می عشقم”

  1. حمید میرزایی

    سلام وعرض ادب به محضر جنابعالی اگر شعری از سید ابوالحسن روح القدس دارید زحمتی بکشید به ادرسم ایمیل کنید با تشکر امیدوارم موفق وموید باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *