مناجات خواجه
الهی ادای شکر تو در حد هيچ زبان نيست و دريای فضل ترا هيچ کران نيست و سر حقيقت تو بر هيچ کس عيان نيست ، هدايت کن ما را به راهی که بهتر از آن نيست.
يا رب ز ره راست نشانی خواهم از باده آب و خاک جانی خواهم
از نعمت خود چو بهره مندم کردی در شکر گذاريت زبانی خواهم
الهی بنياد توحيد ما را خراب مکن و باغ اميد ما را بی آب مکن.
الهی دانائی ده که از راه نيفتيم.
الهی دستگير که دست آويز نداريم،عذر ما را بپذير که جای گريز نداريم. بگشای در که در گشاينده توئی بنمای ره که ره نماينده توئی ، من دست به هيچ دستگيری ندهم کايشان همه فانی اند و پاينده توئی
الهی مخلصان به محبت تو می نازند و مشتاقان به سوی تو ميتازند کار ايشان را تو ساز که ديگران نسازند و ايشان را تو نواز که ديگران ننوازند.
الهی شفائی ده که از اين معلولان شفائی نيايد تو گشادی ده که از اين مغلولان کاری نگشايد. الهی بياموز تا معرفت بدانيم و بر افروز تا در تاريکی نمانيم. الهی بنمای تا در روی کسی ننگريم و بگشای تا در کسی نگذريم. الهی همه را از خود رهايی ده و همه را بخود آشنائی ده.
از قيد خودم خلاصی ده يارب وز نفس بدم جدائی ده يارب
بيگانه و آشنای خويشم گردان يعنی به خود آشنائی ده يارب
الهی همه را از مکر شيطان نگاهدار و همه را از قيد خود آگاه دار و همه را از کيد نفس اماره پناه دار. الهی دلی ده که در کار تو طاعت افزون کند و توفيق انابتی ده که بتو رهنمون کند. الهی علمی ده که در او آتش هوی نبود و عملی ده که او آب ريا نبود. الهی نفسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند و جانی ده که زهر حکمت تو در نوش کند. الهی يافت تو آرزوی ماست اما دريافت تو نه به بازوی ماست.
الهی از معصيت ما دوست تو محمد مصطفی صلی الله عليه و آله اندوهگين می شود و دشمن تو ابليس شاد ،فردا اگر عقوبتی کنی باز دوست تو اندوهگين می شود و دشمن تو شاد،الهی دوشادی به دشمن مده و دو اندوه بر دل دوست منه.
الهی اين نه زندگانيست بلکه بنياديست بر روی آب اگر نظر عنايت تو نباشد کار خرابست. الهی آفريدی ما را رايگان و روزی دادی ما را رايگان، بيامرز ما را رايگان که تو خدائی نه بازرگان.
من بنده عاصيم رضای تو کجاست تاريک دلم نور و ضيای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی آن بيع بود لطف و عطای تو کجاست
الهی ابوجهل را از کعبه می آری و ابراهيم را از بتخانه ،چون کار به عنايتست چه جای بهانه ،ما را هم از دوستان شمر نه بيگانه. الهی مکش اين چراغ افروخته را و مران اين بنده آموخته را و مسوز اين دل سوخته را و مدر اين پرده دوخته را. الهی اگر امانت را نه امينم روزی که می سپردی می دانستی که چنينم ببخش بر دل حزينم که مروت نبود عقوبت بر اينم.
الهی عبدالله را از سه آفت نگاه دار از وساوس شيطانی و خواهش نفسانی و غرور نادانی.
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری ره