زن عبدالله و امام حسین

یکی از همکاران از قول مرحوم کافی این ماجرا را نقل کرد.

شخصی به نام عبدا… زن بسیار زیبا رویی داشته است. معاویه تصمیم میگیرد که این زن را به عقد یزید درآورد. به عبدا… نامه می نویسد که بیا تو را وزیر خود قرار دهیم. عبدا… ساده و از همه جا بیخبر به کاخ معاویه می رود. معاویه می گوید ما میخواهیم تو را به وزارت خود منصوب کرده و دخترم را نیز به عقد تو درآورم. دختر معاویه می گوید من این مرد را به شویی قبول نکنم زیرا زن دارد مگر طلاق دهد! عبدا… قبول می کند و طلاقنامه می نویسند و به دست عمروعاص میدهند. عمروعاص طلاقنامه بر دست به خانه عبدا… میرفته و در راه امام حسین (ع) را میبیند. امام که با علم لدنی از ماجرا خبر داشته از او می پرسد چه میکنی؟ عمروعاص قضیه را بازگو می کند. امام می فرماید به زن عبدا… بگو که من هم خواستگار اویم. عمروعاص به خانه عبدا… رفته و در میزند. زن او گوید من درب خانه را به روی هیچ کس جز شویم باز نکنم. عمروعاص گوید من طلاقنامه ای که شویت امضا کرده را آورده ام و اکنون دیگر تو شوهری نداری اما ناراحت مشو که فی الحال سه تن تو را خواهند. زن می پرسد و آن سه ؟ عمروعاص گوید: یزید، من و حسین. زن می پرسد بنظر تو من کدام را انتخاب کنم؟ عمروعاص (در مشورت خیانت نکرده و) پاسخ دهد که اگر دنیا را میخواهی یزید، اگر آخرت را خواهی حسین و اگر نه دنیا و نه آخرت را خواهی من را انتخاب کنی! و زن حسین را برگزیده و به خانه او میرود. عمروعاص به کاخ یزید برگشته و شرح ماوقع را بیان میکند. دختر معاویه هم می گوید که من زن عبدا… نشوم و اینها همه پرده بازی بود! عبدا… آنگاه به محضر امام حسین رفته و امام به او میگوید برو دست زن خود بگیر و ببر و بدان که من حتی به او نگاه هم نکرده ام و این کردم چون هدف معاویه را می دانستم.

6 Replies to “زن عبدالله و امام حسین”

پاسخ دادن به سجاد لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *