سخن تازه

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود

خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد

یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود

روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت

بی تو اگر سرخ بود بر اثر غازه شود

هر که شدش حلقه در زود برد حقه زر

خاصه که در باز کنی محرم دروازه شود

ای سلیمان در میان زاغ و باز

حلم حق شو با همه مرغان بساز

مرغ جبری را زبان جبر گو

مرغ پر اشکسته را از صبر گو

ده زکات روی خوب ای خوبرو

شرح جان شرحه شرحه بازگو

کز کرشمه غمزه غمازه ای

بر دلم بنهاده داغ تازه ای

شرح گل بگذار از بهر خدا

شرح بلبل گو که شد از گل جدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *