عشق شهرت
آورده اند که برادر حاتم طائی ولخرجی کردی که همانند برادر به شهرت دست یابی! مادر او را گفت: تو آب در هاون کوبی که بدینسان مشهور نشوی! مادر را پرسید: چرا؟ پاسخ شنید: برادر تو وقتی از پستان من شیر بخوردی و صدای گریه کودک دگری بشنیدی پستان را رها کردی، اما تو آن پستان دیگر را نیز که به دهان نگرفته بودی با دست محافظت کردی!!!
و این شد که برادر حاتم طائی برای شهرت برفت و در آب زمزم شاشید!