تف سربالا

دوست ندارم طولانی بنویسم ولی خب موضوعات به هم مربوطن:

۱- یکی از آشنایان ما در سپاه بود. یادمه در سالهای ۶۳ یا ۶۵ یه بار که جبهه رفته بودم با یکی دیگر از اقوام رفتیم مقرشون در اهواز دیدیمش. ازش پرسیدم حاجی اینجا چکار می کنید؟ خیلی شوخه. برگشت گفت خرپولای اصفهانو میاریم اینجا سرشون شیره می مالیم پولاشونو میگیریم تو جبهه خرج می کنیم! یه بار تهران دانشجوی فوق لیسانس که بودم رفتم خونه شون (حدود سال ۷۳). گفتم حاجی چه خبر؟

گفت:

ما اگه حرف بزنیم حکایت تف سربالا رو داره! میگن خودتون کردید.

زمان طاغوت دولت به کارمنداش ۱۰۰۰ دلار حقوق میداد (حقوق ماهی ۷۰۰۰ تومن، دلار ۷ تومن). کارمند خوراکشو داشت، پوشاک – خونه – ماشین – تلفن – تفریح و پس انداز هم میکرد. حالا ما نمی گیم دلاری ۸۰۰ تومن، همون ۳۰۰ تومن که خود دولت میگه. اگه ۳۰۰۰۰۰ تومن حقوق بده تازه میشه یه خوراک و پوشاک و مسکن مناسب. (اونموقع حقوق کارمندا ۵۰ یا ۶۰ هزار تومن بود).(راستی دوست داشتم عکسی – کاریکاتوری، چیزی از تف سربالا بذارم پیدا نکردم. لطفا اگه سراغ دارید یا ذوقشو دارید و میتونید بکشید، برام بفرستید)!

ادامه صحبت حاجی: کارمند اگه خیلی آدم سالم و خوبی باشه و نخواد ناراضی تراشی بکنه و جفتک پرونی (!) همش به فکر اینه که زودتر این ۸ ساعت کارش تموم بشه و بره دنبال شغل دوم. حالا یا مسافرکشی یا سیگارفروشی یا دلالی و دله دزدی!!!

۲- وقتی به صحبتهای حاجی فکر میکنم میفهمم که چرا معلم جغرافی دوره راهنمایی ما اون رفتارو داشت؟! میپرسید چه رفتاری؟ بهتون میگم:

اولین جلسه که اومد سر کلاس فقط اینارو گفت و رفت نشست تو طاقچه کلاس و تا آخر سال هم دیگه حرفی نزد. گفت کتاباتونو میذارید جلوتون. به ترتیب نفری یه صفحه میخونید. نفر اول صفحه اش که تموم شد بغل دستیش صفحه بعدی رو میخونه. همینطور تا آخر کلاس. اگه همه خوندند ولی ساعت کلاس تموم نشد، دوباره از اول نفری یه صفحه میخونید!!!

یه بار یکی از بچه های کلاس که غشو بود حالش بهم خورد و من و مبصر کلاس اونو بردیم دفتر ولی معلممون (که از در کلاس که میومد تو مستقیم میرفت می نشست تو طاقچه و سیگارو با سیگار روشن میکرد) اصلا نفهمید!

۳- دوستی داشتیم در کرج و تو همون دهه ۷۰ بعضی وقتا میرفتم پیشش و با هم میرفتیم مسجد محله شون (حمل بر خودستایی نکنید). امام جماعتشون ترک بود و خیلی با حال و با صفا. یه بار بین دو نماز تو صحبتاش گفت: رفتم گوشت بیخرم آقا میگه ۲۰۰۰ تومن (فکر کنم اونموقع قیمت گوشت ۲۰۰۰ تومن بود). میگم چیرا اینقدر گیرانه؟ میگه حاج آقا شما خودتان گیران کردید. ما اینقلاب کردیم؟ غلط کردیم!!!

پی نوشت: این کاریکاتورو پیدا کردم ولی به نظر من اصلا جالب نیست!

پی نوشت۲: تصویر فوق رو از اینجا گیر آوردم!

6 Replies to “تف سربالا”

  1. بهزاد

    اوایل انقلاب گفتند شاه ۱۰ میلیارد دلار با خودش از ایران برده خبرنگارا در تبعید این موضوع را از شاه پرسیدند گفت اینایی که گفتند اصلا نمیدانند میلیارد چقدر است چون این پول را نمیشه جابجا کرد.بله ملت بیسواد حاکمان بیسواد میخواهند.ما هنوز فرق دلار با ریال نمیدانیم

  2. اشتراک ها: 55=1 » با اینترنت
  3. Majid

    بحث در اين مورد كه چرا ما در حال حاضر شرايط اين چنيني داريم خيلي طولاني هستش. چون بايد اين موضوع ريشه يابي بشه و بايد حداقل تا سده 19 شمسي عقب برگرديم. تا بفهميم كه چرا امروز وضعيت اقتصادي مملكت اين قدر اسفبار هستش. ولي يه نكته خيلي مهمه. اونم اينه كه بخشي از اين مشكلات نه به حكومت نه به انقلاب و نه شرايط بين المللي كه به خود مردم برميگرده. ببينيد مثلا اسپانيا ازنظر ميزان رشوه در رده اول دنيا قرار داره. نميشه گفت كه حكومت اين كشور مردم را رشوه خوار بار آوردن. يا اينكه حكومت اين كشور از رشوه خوشش مياد. نه! اين مشكل ريشه در تاريخ و فرهنگ اين كشور داره. در مورد كشور خودمون هم بايد اعتراف كنيم كه يه سري مشكلات داريم كه ريشه در تاريخ و فرهنگ كشورمون داره. از خوانندگان محترم دعوت ميكنم براي اينكه اطلاعات بيشتري به دست آورند كتاب ‹جامعه شناسي خودماني‹ اثر نراقي چاپ انتشارات اختران را حتما مطالعه كنند. در صورت مطالعه اين كتاب حتما در دو مورد با من هم عقيده خواهند شد. يكي همان چيزي كه گفتم يعني بخشي از مشكلات ما ريشه در تاريخ و فرهنگ خودمون داره. و دوم اينكه اين كتاب بسيار باارزش هستش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *