حل مشکل با یک مسئله ریاضی
خب، داستان قبلی رو که نوشتم، گفتم بهتره چند تا دیگه از داستانهای جالب کتاب مذکور را هم بنویسم. البته به نظر من بعضی از داستانهای کتاب زیاد هم جالب نیستند ولی بعضیهاش خیلی جالبند:
عبدالرحمن ابن حجاج می گوید: از ابن ابی لیلی شنیدم که میگفت: امیر مومنان علی (ع) در حادثه ای قضاوت عجیبی کرد که بی سابقه است و آن این که: دو نفر مرد در مسافرت با هم رفیق شدند. هنگام ظهر در محلی نشستند تا غذا بخورند. یکی از آنان 5 گرده نان از سفره خود بیرون آورد و دیگری سه گرده نان. در آن هنگام مردی از آنجا عبور میکرد. او را دعوت به خوردن غذا کردند. او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند.
مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظی 8 درهم به آنها داد و گفت: این هشت درهم را در عوض آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت. آن دو نفر در تقسیم آن پول نزاع کردند. صاحب 3 گرده نان میگفت: نصف آن مال من است و نصف آن مال تو، ولی صاحب 5 نان میگفت: 5 درهم آن مال من است و 3 درهم آن مال توست.
آنان نزاع خود را نزد علی (ع) آوردند و داوری را به او واگذار نمودند. علی (ع) به آنها فرمود: نزاع در اینگونه امور از فرو مایگی است. سازش بهتر است. بروید و سازش کنید. صاحب 3 نان گفت: من راضی نمی شوم جز به آنچه حقیقت است و این که در این باره قضاوت به حق کنی.
امیر مومنان فرمود: اکنون که تو حاضر به سازش نیستی و حقیقت را می خواهی بدان که حق تو از آن 8 درهم، یک درهم است.
او گفت: سبحان الله ! چطور حقیقت اینگونه است؟!
حضرت علی (ع) فرمود: اکنون بشنو تا توضیح دهم. آیا تو صاحب 3 نان نبودی؟
– چرا. من صاحب 3 نان بودم.
– رفیق تو صاحب 5 نان نبود؟
– آری.
– بنابراین این 8 نان، 24 قسمت (با توجه به 3 نفر خورنده) میشود. تو (صاحب 3 نان) 8 قسمت نانها را خورده ای و رفیق تو نیز 8 قسمت را خورده و میهمان نیز 8 قسمت را خورده است و چون آن میهمان 8 درهم به شما دونفر داده است، 7 درهم آن مال رفیق تو (صاحب 5 نان) است و یک درهم آن مال تو (صاحب 3 نان) است.
آن دو مرد در حالی که حقیقت مطلب را دریافتند، از محضر علی (ع) خارج شدند.
توضیح اینکه: در پاورقی داستان شماره 143 کتاب، مطلب را بیشتر تشریح کرده که البته اگر شما خود نیز کمی فکر کنید متوجه خواهید شد.
داستان بسیار جالبی بود. امیدوارم باز هم از این نوع داستانها بنویسید.