داستانی شگفت انگیز از اسرار زندگی و جهان پس از مرگ
اين روزها مشغول مطالعه کتاب “سفر یک روح” اثر پیتر ریشیلیو و ترجمه غلامحسین خانقائی از انتشارات نسل نو اندیش هستم. کتاب داستان وار و جذاب و حاوی نکات علمی فراوانی است. در خود کتاب توصیه شده که چیزی را که می شنوید براحتی قبول یا رد نکنید! بیشتر توضیحاتی که تا اینجای کتاب (یعنی نه فصل خوانده شده) داده شده توصیف خوب از جهان ستاره ای و زیباییهای بهشت گونه آن است و چیزی که تا کنون تشریح نشده عذاب و جهنم است! شاید در سه فصل باقیمانده به این موضوع هم بپردازد! ضمن تشکر از همکاری کننده در تایپ، برای نمونه بخشی از کتاب را بخوانید:
زمانی که ميشنويم کسی ميگويد : «چقدر مايهی تأسف است که «جان» با «مری» ازدواج کرد، زيرا آنها هيچ وجه مشترکی با هم ندارند.» بايد دقت کنيم که اگر گويندهی اين حرف تجربهی بيشتری داشت ميدانست که در سرنوشت اين زوج جوان چنين پيشبينی شده که چند سالی را با هم بگذرانند. اما به هر حال نتيجهی اوليهی چنين پيوند نامناسبی احتمالاً مجموعهای از مشکلات برای هر دوی آنها خواهد بود؛ زيرا هميشه نوعی برخورد منافع بين آنها وجود خواهد داشت. ممکن است که مرد در ابتدا به خاطر جاذبههای فيزيکی زن به او علاقمند شده باشد. طبيعی است که بعد از مدتی اين قبيل جاذبهها کم رنگتر خواهند شد (گو اين که هيچ وقت به طور کامل از بين نميروند) و در نتيجه دو طرف به عنوان تنها حلقهی ارتباط، به رابطهی همکاری با يکديگر پناه ميبرند، ولی همکاری کردن در زمانی که سليقهها و تمايلات دو نفر کاملاً متفاوت است، آسان نخواهد بود. در اين صورت چنانچه مرد تکامل يافتهتر باشد در مطالعهی کتاب و علم موسيقی و جنبههای جدیتر زندگی به دنبال علايق خود خواهد رفت، در حالی که زن مايل به بودن در مکانهای سرگرم کننده و همنشينی با دوستانش خواهد شد. به اين ترتيب برخورد عقايدی که بين آنها پيش ميآيد بحث و جدلهاي زيادی ميآفريند. حال در صورتی که پای بچهای در ميان نباشد احتمالاً ازدواج آنها صرفاً به علت عدم سازش و نبود تفاهم به هم ميخورد؛ گو اين که چنين اتفاقی باعث تأسف زياد خواهد شد، زيرا در واقع اين عدم تعادل و اتفاق نظر بين آن دو نفر است که ميتواند دانش و تجربهی فراوانی را برای آنها به همراه داشته باشد. مرد بايد روشی را پيش بگيرد که بر طبق آن يک حالت تعادلی را با همسرش برقرار کند. زمانی که او در مورد کاربرد راهها و ابزارهای موجود برای اين کار تفکر کند، درخواهد يافت که بايد علايق همسرش را هم به سطح دانایی خود جلب نماید و در عین حال طوری عمل کند که همسرش به منظور اصلی او پي نبرد، زيرا در اين صورت او فوراً دچار عقدهی حقارت خواهد شد. مرد بايد ياد بگيرد که وقتی همسرش به علت بيتجربگی خود برای خواستههايي که مناسب و لازم نيستند پافشاری ميکند، صبور و بردبار باقی بماند. گاهی اوقات او حتی با علم به اين که ميداند عمل کردن بر طبق نظر همسرش اشتباه است، بايد به انجام آن نظر اقدام کند تا همسرش نتيجهی آن خواستهی اشتباه را ببيند. به هر صورت زن در حالی که به طرز ناخودآگاه ميداند که شوهرش عاقلتر از اوست، ولی در ظاهر نمیخواهد که هميشه توسط ديگری راهبرده شود. بنابراين اگر چنين افرادی بتوانند يک دوره از زندگی را با هم بگذرانند منافع زيادی از اين راه عايدشان خواهد شد، زيرا زن ميتواند از مزيت هوش بالا، عقل زياد و تجربيات گوناگون شوهر برای راهنمايي، هدايت و پرورش شخصيتی خود بهرهمند شود؛ در حالی که مرد هم فرصتی به دست ميآورد تا ارزش بردباری و صبر، درايت و کاردانی و لزوم مشاهده کردن از موضع ديگران که به علت تجربهی کمتر ديد محدودتری هم دارند را بياموزد.
سلام این کتاب رو هرجایی دنبال اش گشتم نتونستم خریداری کنم آیا شما نسخه ای از اون رو دارید که برام ارسال کنید
سلام
نه متاسفانه
من از کتابخانه امانت گرفته بدم
کتابخانه محل کارم