کجا بودند نخبگان در پانزده خرداد

تذکر: این نوشته از مسعود بهنود است (منبع)

جوانی که سال‌ها بعد از واقعه پانزده خرداد زاده شده، همزمان با چهل و هشتمین سالروز می پرسد چرا رژیم شاه توانست آن زمان بحران را مهار کند اما پانزده سال بعد نتوانست با این همه که همه می گویند کشور پیشرفت کرده بود و داشت به جوامع پیشرفته نزدیک می شد. جوان  با این مقدمه شروع کرد به برشمردن آن چه در فیلم ها دیده یا از بزرگ‌ترها شنیده بود. پاسخش را به طعنه چنین دادم: به همان دلیل که امروز روشنفکران، از جانب بخشی از مردم، عامل وقوع انقلاب و مقصر شناخته می شوند. جوان چهره در هم کشید یعنی که این به آن چه مربوط. ساده و آسان گفتم برایش که به گمانم رژیم پادشاهی در بخش عمده ای از ربع آخر عمر خود،  طبقه محروم را مطیع و همراه خود  داشت. این را خود شهادت می دهم که به مقتضای حرفه‌ام روستاها و مناطق دور را دیده  و واکنش‌های مردم را از نزدیک ثبت کرده بودم. قبول ندارید، حکایت چریک های جان فدا را بشنوید که چهره در هم می کشیدند وقتی می دیدند در روستائی دور، عکس شاه و همسرش بر دیوار خانه های فقیر و متروک است، یا  گاه از تأثر می گریستند وقتی می دیدند مردم ساده چه آسان باور کرده بودند که این‌ها “خرابکار”ند و گاه از ژاندارم‌ها برای گیرانداختنشان، بیشتر تحرک نشان می دادند. تلخ است اما واقعیت دارد. پس اگر بخواهیم همه پیچیدگی ها را از موضوع دور کنیم و جزئیات را نادیده بگیریم و فقط احتمالات بزرگ تر و قطعی تر را در نظر آوریم باید بگوئیم  در پانزده خرداد  سال ۴۲ حکومت پادشاهی، نخبگان را علیه خود نداشت. اما در سال ۵۷ نخبگان با آن حکومت نبودند، نخبگان که اعم اند از روشنفکران و تکنوکرات ها، تحصیل کرده ها و به تجربه، برجسته گشته ها. در سال ۳۹ یعنی سه سال قبل از پانزده خرداد، همزمان با تولد ولیعهدی برای تاج و تخت، مردم شهری نشان دادند که  خواستار و علاقه مند پادشاه اند. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *