چنین و چنان

هرچه خدا خواست همان می شود
وین دل بد دیده جوان می شود
آنچه دلیل است در این دایره
عاقبت الامر گمان می شود
عابدعاقل نشنید است راز
صاحب اسرار شبان می شود
کیست نباشد خبرش از هزار
عاشق او جمله جهان می شود
اوج نظر بازی سودادلان
از نظر پست نهان می شود
غم چه خوری روح پر آوازه ات
در پس میغ است،عیان می شود
نقش تهی صورت والا گرفت
آنچه چنین بود چنان می شود
هرچه کشیدیم در این بادیه
جمله به تفصیل بیان میشود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *