کرم شب تاب

کرم شب تاب گفت: رفیق خرگوش، من همیشه می‌کوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگر چه بعضی از جانوران مسخره‌ام می‌کنند و می‌گویند “با یک گل بهار نمی‌شود. تو بیهوده می‌کوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی.”
خرگوش گفت: این حرف مال قدیمی‌هاست. ما می‌گوییم “هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است.

دکتر سیفی مطلب بالا را به من آموخت (که در مجموعه قصه‌های صمدبهرنگی (اولدوز و عروسک سخنگو) است). همینطور آموخت که شریعتی گفته: “بعضیها مدینه را میکنند ده که خودشون کدخدا باشند“!

One Reply to “کرم شب تاب”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *