سرمایه اجتماعی-صداقت-کارشناسی

از طریق وبلاگ آقای ابطحی، از مصاحبه آقای میرحسن موسوی مطلع شدم. آنرا به دقت خواندم.
1-    گفته‌اند: “در دهه اول انقلاب، این گذشت و ایثار مردم بود که کارها را پیش می‌برد و ریزش ارزش های اقتصادی به سمت ارزش های معنوی و فرهنگی نقش بزرگی در اداره امور اقتصادی کشور داشت.” معتقدم با آغاز ریاست جمهوری آقای رفسنجانی این روند سیر معکوس به خود گرفت. یعنی ریزش ارزشهای معنوی و فرهنگی به سمت ارزشهای اقتصادی، و تمایل به اشرافیگری و افزایش فزاینده‌ی ثروت در بین مسئولین مملکت، مدیران و مرفهین!
2-    گفته‌اند: “بنابراین شما با یک روستایی روبرو بودید که در آن شرایط جنگی از دولت کمترین درخواست را داشت، ضمن آن  که  از آن اندک محصولی هم که داشت بهترین آن را برای جبهه ها می‌فرستاد.” خب، طبیعی است. وقتی مردم ببینند که مسئولین و مدیران به فکر منافع شخصی نیستند، آنها نیز هول نمیزنند! حضرت علی (ع) میفرماید: مردم دنباله‌روی مسئولین هستند. یعنی اگر مسئولین فقط به دنبال تامین و حفظ منافع شخصی باشند، از مردم نباید انتظار داشت که از منافع و مصالح شخصی خود بگذرند. وقتی مردم میبینند که مسئولین دارند تمام ثروت و سرمایه ملی این مملکت را هاپولی هاپو میکنند، یا برخلاف نظر مردم به ونزوئلا و افغانستان و عراق و فلسطین و … بذل و بخشش میکنند، حق دارند که دیگر برخلاف  آن موقع، متوقع باشند!
3-    در خصوص تغییر برنامه پنجم قبل از انقلاب به دلیل افزایش قیمت نفت گفته‌اند: “شنیده ام که یکی – دو کارشناس برنامه و بودجه با شجاعت در این کنفرانس اعتراض می‌کنند و با صراحت اعلام می کنند که این برنامه ممکن است منجر به فروپاشی رژیم شود، اما با تلخی با آن ها برخورد می‌شود و به آن ها توجهی نمی کنند.” دقیقا این موضوع را یکی از اساتید ما نیز چندی پیش گفت.
4-    در ادامه همین بحث گفته‌اند: “نکته مهم این جاست که جاه طلبی های رژیم در این دوران تنها در حیطه اقتصادی نیست، … جاه طلبی های شاه همچون  نقشی که او  سعی می‌کند از نظر امنیتی در خلیج فارس عهده دار شود … او حتی برای خود رسالت کمک به کشورهای دیگر را تعریف می‌کند که بدهی های زیادی را برای کشور به بار می آورد،…” آیا دقیقا همان اشتباهاتی را که شاه کرد، الآن احمدی‌نژاد و دیگر سران کشور نمیکنند؟! ادعای مدیریت جهان که بسیار بزرگتر از ادعای ژاندارمی خلیج فارس است!
5-    گفته‌اند (در مورد شرایط زمان وقوع انقلاب): “…  اما بحران به اندازه ای نبوده که باعث سقوط رژیم شود، اگر عنصر ایدئولوژی، …” من معتقدم که شرایط کنونی از این لحاظ، از آن موقع بدتر است. چرا که آنموقع شاه ادعای دین و مذهب را نداشت و بنابراین توقع زیادی از او نبود. اما الآن که ما ادعای اسلامی بودن حکومت را داریم، عملکرد خلاف این ادعا باعث عصبانیت بیشتر مردم میشود!
6-    در قسمت دیگری گفته‌اند: “بنده وقتی وارد دولت شدم خیلی با اقتصاد آشنایی نداشتم، اما معتقد بودم که نیروی کارشناسی خوبی در کشور وجود دارد، که بسیار به ضرورت استفاده از آن در مدیریت و اداره ی امور عمومی جامعه اعتقاد داشتم.” این صداقت ایشان قابل تقدیر است. درحالیکه اکثر مسئولین و مدیران کشور همواره خود را خدای همه چیز میدانند و مردم را گوسفندانی فرض میکنند که میتوان به راحتی به آنها دروغ گفت! در خصوص استفاده از کارشناسان هم که اکنون کاملا روندی معکوس به کار گرفته شده است. یعنی اغلب؛ هرکس بیشتر بداند، کمتر در تصمیم گیری و اجرا موثر است!
7-    ” به یاد دارم که مرحوم نوربخش را به الجزایر و لیبی فرستادیم تا بلکه از آن ها وامی بگیریم، چون واقعاً دستمان خالی بود،…” خب، دوستان را در موقع نیاز باید شناخت.  معلوم است که زمانی که ما پولدار هستیم و نفت را بالای 140 دلار میفروشیم، همه‌ی کشورهایی که به آنها کمک میکنیم، ما را دوست دارند. اما خدا نکند که محتاج کمک آنها شویم. آنوقت دیگر نه احمدی‌نژاد میشناسند و نه خامنه‌ای و نه موسوی و نه خاتمی و نه رفسنجانی و نه حتی امام خمینی!
8-    در خصوص خرد جمعی و استفاده از نظرات کارشناسی گفته‌اند: “هر کس با هر توانایی ذهنی و نبوغی، بی‌نیاز از این سازوکار تصمیم سازی نیست.” اضافه کنم، حتی نابغه‌ای مثل احمدی‌نژاد! اینرا خودشان رویشان نشده بود که بگویند!
9-    در خصوص صداقت و شفافیت دولت گفته‌اند ” این شفافیت و اعتماد باعث پشتیبانی بیشتر مردم از سیاست‌های کل نظام و دولت می‌شد.” و اینکه پالایشگاه آبادان را در 98 روز احیا کرده‌اند. اینرا بگذارید کنار اینکه از احمدی‌نژاد میپرسند موجودی صندوق ذخیره ارزی چقدر است؟ ایشان میگوید محرمانه است!
10-    خاطره ای را از حضرت امام (ره) نقل کرده‌اند در خصوص گرانی سیگار! امام خمینی الآن کجاست  که گرانی قوت لایموت را ببیند چه برسد به سیگار؟!
11-     در خصوص تضعیف ارزش پول ملی  گفته‌اند. معتقدم، بیشترین ضربه به ارزش پول ملی ما را رفسنجانی در آزادسازی نرخ ارز زد.
12-     در خصوص تفرق آرای اعضای دولت گفته‌اند: “من اولی را بیشتر می پسندم . به این شرط که به نقطه ای نرسد که منجر به حرکت های سیاسی برای مختل کردن کارهای دولت شود.” یادم هست در ابتدای همکاری خودم با پرشین بلاگرز برای کورش نوشتم که: من عاشق اختلاف نظرم، اما به شرطی که مانع انجام کار نشود! در ادامه گفته‌اند: “در آن دوران روحیه ای به وجود آمد که به اصطلاح در کلام حضرت امام (ره) خلاصه می شد. قریب به مضمون کلام این بود: کسی که نمی تواند اینجا کار کند جای دیگر کار کند.” الآن اینطور شده که میگویند هرکس اینطور که من میگم باید کار کنه وگرنه باید بره بمیره!
13-     آقای ابطحی نوشته‌اند: ” … نظرات شفاف ایشان را در مورد سیاستهای اقتصادی و نوع تفاوت آن با سیاست‌های اقتصادی دوران جنگ، سیاست خارجی و نوع ارتباط به جهان، مساله‌ی آزادیهای فردی، استقرار و نهادینه کردن دموکراسی، نوع تعامل با بخشهای دیگر قدرت و قوا به‌خصوص اینکه مهندس موسوی همیشه مورد تایید مطلق امام بوده است و چالش با سایر قوا را تجربه نکرده است، چالش‌ بزرگ هسته‌ای و نگاه ایشان به مساله ارتباطات و پیامدهای داخلی آن برای نسل جوان کشورمان، حقوق بشر، نقد سیاستهای آقای احمدی‌نژاد که نگرانی از آن عامل حضور دوباره مهندس در صحنه سیاسی شده است، تحقق جامعه مدنی و پدیده‌ی غیرقابل انکار اصلاحات و اصلاح‌طلبی را جویا شوند.” در خصوص نوع تعامل با بخشهای دیگر قدرت احتمال  میدهم ایشان با رهبری مشکل داشته باشند کما اینکه همان موقع هم یک بار استعفا دادند ولی با حمایت امام ابقا شدند. در خصوص نقد سیاستهای آقای احمدی‌نژاد، فکر میکنم ایشان غیر مستقیم بسیاری از سیاستهای غلط کنونی را نقد کرده‌اند. اما در خصوص سایر مسائل، من نیز منتظر اعلام مواضع آقای موسوی هستم! به امید آنروز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *