داستان برکه
استاد منوچهر احترامی داستان نویس کودکان و نوجوانان بود که در اسفند 87 دیده از جهان فروبست . متن زیر داستان کوتاهی از اوست.
مارها قورباغهها را میخوردند و قورباغهها غمگین بودند. قورباغهها به لک لکها شکایت کردند. لک لکها مارها را خوردند و قورباغهها شادمان شدند. لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغهها. قورباغهها دچار اختلاف دیدگاه شدند. عدهای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عدهای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند. مارها بازگشتند و همپای لک لکها شروع به خوردن قورباغهها کردند. حالا دیگر قورباغهها متقاعد شدهاند که برای خورده شدن به دنیا میآیند. تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است :
اینکه نمیدانند توسط دوستانشان خورده میشوند یا دشمنانشان