تلفیق دو خاطره
یزد – مسجد برخوردار دکتر مجید تجملیان داده پردازی تابستان ۷۰ با هم کارآموزی بودیم شب ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ پی نوشت: مجید هم تجربه ای مشابه ۲۶ شهریور من داشته!...
خاطرات
یزد – مسجد برخوردار دکتر مجید تجملیان داده پردازی تابستان ۷۰ با هم کارآموزی بودیم شب ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ پی نوشت: مجید هم تجربه ای مشابه ۲۶ شهریور من داشته!...
یکی از آشنایان میگفت: اواخر دوره مسئولیت تولیت آستان قدس رضوی که زمزمه محول شدن مسئولیت ریاست قوه قضاییه به آقای رییسی مطرح شده بود رفته بودم مشهد زیارت. در...
در مهمات پای قبضه (اینجا) نوشته بودم: همین گلوله های ایرانی چند روز بعد در همان آتشبار ۱۲۰ موجب قطع انگشتان فرمانده آتشبار شد که خود داستانش جداست و اما...
خب؛ این حکایت از اینجا آغاز شد به پایان آمد این دفتر – حکایت همچنان باقیست ! به دلیل کمبود وقت برای تایپ؛ تصویر صفحاتی از کتاب وزین “گنجور؛ قدرت...
خاطراتم را مرور میکردم رسیدم به ضربات مغزی که در ابتدای سال تحصیلی سوم راهنمایی خوردم یک– روز اول مهر سال ۱۳۶۰ من میرفتم کلاس سوم راهنمایی و برادرم اول...
بار دوم که به جبهه اعزام شدم مدتی مقر گردان تخریب ل ۴۲ قدر در سپنتا بود در مجاورت اهواز و کارخانه سپنتا و در مجاورت یک شهرک دور مقر...
آقای درودگر رییس اسبق فاوای پالایش و پخش بود در ماموریتی که به تهران داشتم به اتفاق رییس وقت فاوای پالایشگاه آبادان خدمت ایشان بودیم گفت: کسانی که تازه مسئولیت...
همسرم در بیمارستان کار میکرد. بچه کوچک داشتیم که خود مشکلات کار کردن خانمها را دو چندان میکند در منطقه ای از شهر زندگی میکردیم که سرویس محل کار همسرم...
خب؛ زمانی که از گاز قم به پالایشگاه اراک منتقل شده بودم و هنوز رییس واحد نشده بودم (تاریخ دقیق این اتفاق یادم نیست) برای تعدیل مدرک تعدادی از پرسنل؛...
خب؛ امروز روز آخر کاری در سال ۱۴۰۲ هست. روز اول فروردین ۱۴۰۲ (۱۴۰۲۰۱۰۱) تفالی به حافظ زدم الان که آن را مرور کردم؛ متوجه مهمترین نکته در آن؛ مرتبط...