جاسوسی قدغن
پدر بزرگ من روحانی و امام جماعت مسجد و سردفتر ازدواج ( و نه طلاق ! ) بود… من رفته بودم جبهه در لشگر عاشورا که بچه های دوست داشتنی...
خاطرات
پدر بزرگ من روحانی و امام جماعت مسجد و سردفتر ازدواج ( و نه طلاق ! ) بود… من رفته بودم جبهه در لشگر عاشورا که بچه های دوست داشتنی...
اینقدر سرم شلوغ بود که یادم رفت! قبلی بعدی
در حال نوشتن پرونده بیمار قبلی بودم که دیدم سر و صدا از اتاق آنژیوگرافی میاد. رفتم اونجا دیدم بیماری مشغول سر و کله زدن با پرسنل هست که من...
به نام خداوند بخشنده و مهربان امروز برای خروج ۳ عدد ترکش؛ پای راستم را عمل کردند و برای اولین بار بیهوشی نخاعی را تجربه کردم. سومین مدل بیهوشی رو...
دانشجوی مقطع لیسانس بودم که تصمیم گرفتم گواهینامه رانندگی بگیرم. به راهنمایی رانندگی اصفهان مراجعه کردم و مراحل طی شد تا آزمون عملی تو شهری. درصد زیادی رد میشدند تا...
آقای جلائی در یک اقدام بسیار جالب کلیپی از نمایش عکسهای آلبوم به صورت صداگذاری شده تهیه کرده که در ادامه مطلب قابل مشاهده است. ضمن تشکر ویژه از ایشان...
یاد و خاطره ی شهیدان ایران زمین از نخست تا کنون گرامی باد!روانشان شاد و قرین رحمت الهی باد! برادر بی تو داغم تازه تر شد********تو رفتی سوز اشکم بیشتر...
یادش به خیر باد! سال ۱۳۶۷ خورشیدی ؛ روز های پر آشوب جنگ و شهید محمود اسدی. چه روز تلخی بود برای ما و شیرین برای او.انگار همین دیروز بود.هنوز...
[ ایزدی محمد] … و در ضمن یادی کنیم از همکلاسی عزیز و دوست داشتنی ، شهید مجید (محمد ) ایزد پناه که واقعآ آفرین داشت و دارد ،،، با...
خاطره ارسالی توسط آقای داود فاضلی دوستان سلام خاطره ای دارم از جناب حقدادی دبیر ادبیات دبیرستان امام علی ابن ابیطالب ع. یادم نیست سال دوم بودم یا سوم که...