کلاس قرآن مصطفی

یکی از اساتید من، آقای دکتر ایزدی بوده و هستند که قبلا این مطلب را از ایشان آموخته و نقل کرده‌ام. ایشان میگفت در زمان طاغوت، والدین آموزش آموزه‌های دینی (نماز – قرآن – احکام و …) را وظیفه خود میدانستند.
یادم هست کلاس دوم یا سوم ابتدائی را که پشت سر گذاشته بودم، یک روز پدرم به من گفت که خواندن قرآن از خواندن کتاب فارسی هم آسانتر است، چون اعراب دارد (یا به زبان کودکی حرکتهای حروف هم روی آنها آمده)! من هم که نسبتا بچه تیزی بودم (!) خیلی زود روخوانی قرآن را یاد گرفتم و البته بعدها بیشتر!
مصطفای ما به قرائت قرآن علاقه دارد و خودش خواست که او را به کلاس قرآن بفرستیم. در موسسه‌ای که زیر نظر آقای طباطبائی کار میکند او را ثبت نام کردیم. اما چند شب پیش میگفت که دیگر به کلاس قرآن نمیرود! گفتم چرا؟ گفت معلممون سخت میگیره و هی میگه باید عربی بخونید و داستان تعریف میکنه که ما اصلا نمیفهمیم چی میگه!
در کلاس آنها مادران اکثر شاگردان هم حضور می‌یابند و از جمله مادر مصطفی. از همسرم پرسیدم مگر چه داستانهایی تعریف میکنند که بچه‌ها نمیفهمند؟ گفت منظورش قواعد تجویده مثل قلقله و تفخیم و …

به مسئول موسسه فوق زنگ زدم. گفتم به نظر میرسد که شما میخواهید بچه‌ها را از قرآن زده کنید؟! والله اینجور که مربی شما انتظار دارد بچه‌ها قرآن بخوانند، من که خودم در مسابقات قرآن شرکت میکردم و دائما در مسجد پدربزرگم برایمان کلاسهای قرائت و تجوید قرآن میگذاشت، بلد نیستم! به نظر میرسد که در برخی کلاسهای قرآنی که برای بچه‌ها برگزار میکنند، انتظار دارند که بچه به اندازه چندین و چند دکترای علوم قرآنی و زبان عربی با قرآن آشنا باشد! به نظر من باید اول اشتیاق ایجاد کرد و ضمنا علوم مختلفه قرآن اعم از تجوید و ترتیل و تحقیق و تفسیر و … را نیز به مرور و به فراخور سن و سطح فراگیران آموخت که مخصوصا بچه‌ها زده نشوند و حکایت آن کسی نشود که تازه مسلمان شده بود و همسایه‌اش نزدیک یک شبانه روز او را در مسجد نگهداشت؛ فردا که برای رفتن به مسجد به سراغش رفت، دیگر نیامد!

One Reply to “کلاس قرآن مصطفی”

  1. محمد

    کاملا قبول دارم و خودم هم این موضوع را تجربه کردم، متاسفانه اینها هنوز شیوه‌ی برخورد را بلد نیستند و دم از فرهنگ سازی هم می‌زنند، خودم کلاس اول دبستان که بودم تابستان کلاس قرآن می‌رفتم و آنقدر جذابیت داشت برام که هر سری منتظر جلسه بعدی بودم، اما تو دانشگاه که قرآن داشتیم همین بساطی بود که شما گفتید، رسما هنگ می‌کردیم سر کلاس!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *