نماز ظهر عاشورا
1- سمینارهایی در کلاس مهندسی اینترنت ارائه شد. برخی از ارائه دهندگان، فایلهایشان را نفرستادهاند! به جهت اینکه دیگر دانشجویان، زمان کافی برای مطالعه و کسب آمادگی برای امتحان داشته باشند، لطفا سریعتر بفرستید تا پس از ویرایشهای لازم، در اختیار دیگران قرار گیرد. در حال حاضر فایلهای سمینارهای زیر به دستم نرسیده:
هاستینگ و دیتاسنتر – اینترنت بیسیم – ایمیل و اسپم – کاوشگرها – زبانهای پیاده سازی محتوا – امنیت و فایروال – RSS – برنامهنویسی سوکت و اکانتینگ
2- قبل از اینکه به کربلا بروم، تصویری مبهم از اتفاقات آنجا در ذهنم بود. از کودکی زیاد شرح ماوقع کربلا را شنیده بودم اما تصور درستی از صحنه نداشتم. (برداشت تصویر از اینجا)
نجف – کربلا – کاظمین. در هر 3 شهر، در حرم ائمه، فضای خاصی حاکم بود که در قالب کلمات وصف ناشدنیست و باید رفت و درک کرد. در سطح شهرهای نجف و کاظمین و کوفه و کربلا احساس ناامنی، ناخودآگاه وجود داشت. در حرم امام علی (ع) در نجف آرامشی توام با وقار و طمانینه – در حرمین شریفین کاظمین آرامشی توام با سکوت و امنیت – اما در کربلا، چه در حرم و چه در سطح شهر، احساس خاص شور و غلغله و جوشش خون در قلب و رگها حاکم بود. تابلوی زیر در بینالحرمین نصب شده بود.
قصد دارم در آینده خاطرات سفر را به رشته تحریر در آورم. اما چیزی که فعلا لازم میدانم بیان کنم:
به کربلا که میروی، انگار صحنه محرم سال 61 هجری در جلوی دیدگانت مجسم میشود. آن تصویر مبهمی که از فضای فیزیکی و جغرافیایی محل در ذهنت شکل گرفته، به تصویری عینی بدل میشود. انگار تو در همان صحنه و همان روزها هستی. کافیست ساختمانها و خیابانها و کوچهها را پاک کنی و تصور کنی اینجا دشتی سوزان است و نهر علقمه که به فرات وصل است و نخلستانی مجاورش که سقای دشت کربلا در مسیر برگشت برای آبرسانی از آن عبور کرد و نامردمان و نانجیبان دستهای مبارکش قطع کردند. اما او مشک آب به دندان گرفت تا آب به خیمهگاه برساند که از هفتم محرم، در کنار دریایی از آب، محروم از آب شده بود. اما پستانی که برای بیان درجهی رذالتشان، کلام ناقص است، مشک را زدند و سوراخ کردند. آنگاه بود که امید سقا، ناامید شد. با عمود آهنین بر فرق مبارکش زدند و نقش بر زمین شد. آنگاه فریاد «یا اخی ادرک اخاک» سر داد
ای برادر جان، حسین؛ شد علمدارت فداک – یا اخی ادرک اخاک
در دم رفتن بیا، این تن رنجور را، کن بلند از روی خاک – یا اخی ادرک اخاک
حسین سراسیمه خود را بر بالین برادر رساند. اما عباس از او خواست که زنده او را به نزد اهل حرم نبرد که از تشنگان خجالت میکشید!
آنجا نهر علقمه و محل قطع دستان راست و چپ ابوالفضل العباس (که ستون آسمانهاست) را میبینی. آنجا گودال قتلگاه و تل زینبیه و خیمهگاه امام حسین را میبینی. آنجا محل شهادت یک یک یاران حسین را میبینی. آنجا با تمام وجود درک میکنی شب عاشورا بین حسین و زینب چه گذشت؟
حسین و زینب شب عاشورا تقسیم کار کردند. حسین گفت سر بریده از من و اسیری از تو. و بعد حسین برخاست و شروع به کندن خارهای اطراف خیمهها کرد. زینب پرسید برادر چه میکنی؟ حسین گفت خواهرم فردا این لشگر بعد از شهادت ما به خیمهگاه حمله میکند. این طفلان معصوم را پابرهنه با اسب تعقیب میکنند. اینها را میزدایم تا خار به پای بچهها نرود!
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
باسلام و عرض احترام به ساحت مقدس ولی عصر
وباسلام به شما دوست گرامی سایت شما واقعا زیبا و جالب و خواندنی است
وبا اجازه شما عکس ظهر عاشورا را برداشت کردم خیلی زیبا و دلگیر است
خواهشی داشتم که اگر عکسی دیگر از ظهر عاشورا با تنهایی امام حسین (ع)
درفیلم مختار را بگذارید ممنون میشوم .باتشکر
التماس دعا.
در عکس اول امام جماعت 2 نفره ؟؟