وسواس رنگهای کامپیوتری

تازه از قدرت به کامپیوتر تغییر رشته داده بودم.

من مثلا سال بالایی بودم و او سال صفری! اما این دلیل نمیشود که او چیزی برای یاد دادن به من نداشته باشد. متاسفانه اسم و فامیلش یادم نیست. هم‌اتاقی دیگر دوستان بود.

نیم ساعت وقت صرف وارد کردن برنامه در کامپیوتر میکردم و 3 ساعت می‌نشستم با رنگها ورمی‌رفتم!

وسواس داشتم. هی رنگ زمینه و بخشهای مختلف متن را از این رنگ به آن رنگ تغییر می‌دادم و هی با خودم فکر می‌کردم که خوب نیست. خلاصه اعصابم خرد می‌شد و آخرش هم نتیجه به دلم نمی‌چسبید!

یک بار او آمد و درگیری‌ام با خودم در مورد رنگها را دید.

گفت: بابا، رنگهای کامپیوتر همه‌شون خوشگلند. یه جور ترکیب رنگ را انتخاب کن و کار را تمام کن. هی با رنگها بیهوده بازی و وقتت را تلف نکن!

یادش بخیر؛ راست میگفت.

همین کردم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *