واقعیت گریزی در پی دروغگویی
آواز دلفینها (مسیح علی نژاد) را خواندم! مدتها بود که فکر میکردم چرا امام خمینی (ره) آنقدر به آن مردم اهمیت میداد و چگونه بود که آنقدر برای آنها و نظرشان ارزش قائل بود؟ با خود فکر میکردم که ظاهرا آقای احمدینژاد هم به مردم اهمیت میدهد. اما چگونه است که در حال حاضر اینرا عوامفریبی به حساب میآورند؟! پاسخی که برای خودم قانع کننده است (تا نظر شما چه باشد؟) و به اوضاع و احوال کنونی میخورد و همیشه در همه جا برای عوامفریبان جواب میدهد اینست: در صورتی که شما مردم را آگاه کنید و با صداقت آنها را از وضع موجود مطلع کنید، آنگاه میتوانید و باید به آنها اهمیت بدهید و به همه نظرات آنها توجه و خواستهای آنها را برآورده کنید. اما اگر شما مردم را در ناآگاهی نگه دارید و در مورد وضع موجود و آینده آنها، به ایشان دروغ بگویید، آنگاه دم از مردم زدن صرفا عوامفریبی است و اصلا از اساس دروغ است! اینجاست که نظریه مسیح علینژاد درست و به غایت حقیقتِ محض است! به راستی اگر آنانی که بر گرد احمدینژاد جمع میشوند، آگاه باشند و مثلا در مورد انرژی هستهای این مطلب را خوانده و فهمیده باشند؛ آنگاه به قول آقای دانش جعفری مسئله دست چندم انرژی هستهای را با شعار “انرژی هستهای حق مسلم ماست” فریاد و مسائل اساسی تر و حقوق مسلمتر خود را فراموش میکنند؟؟؟
راستی آیا اگر ما ادعای پیروی از علی (ع) میکنیم، درست است که بیاییم و با انواع تهمتها و چرت و پرتها که مسیح علینژاد همان است که فلان و بهمان بوده، او و عقایدش را بکوبیم؟ مگر علی نفرموده که: “ببینید چه میگوید، چکار دارید که گوینده کیست؟” منتهی مشکل ما اینست که اگر مثلا یکی از مسئولین بیاید و بگوید که “اینجا جای تمیزی است، معلوم است خوب به آن میرسند”! اینرا تابلو میکنیم و میشود مصداق
از کرامات شیخ ما اینست
شیره را خورد و گفت شیرین است
اما اگر یک فرد گمنام بیاید و مهمترین مطلب علمی یا فلسفی یا اجتماعی را بیان کند، پیراهنش را به باد میدهیم که “به مردم اهانت کرده است”!
شما را به خواندن این نوشته مسیح دعوت میکنم. خدایش نگهدار باد که احمدینژاد و احمدینژادیان در مقابل او سوسکند!!! و خدا اگر بخواهد شیشه را در دل سنگ نگه میدارد.