پل ورسک
1- تولد زیبا را از وبلاگ عمو اروند میخواندم. به “به آب رود موند، تنها رود آب شیرین منطقه میاندیشیم که در آن سرزمین خشک، هدر میرفت. به شعارهای تو خالی آریامهر بزرگ ارتشداران، توی مغزم سوت میکشید که در ” دروازهی تمدن بزرگ” ایستادهایم. به پروندهی تحقیقات سد روی موند بودم که قدمتش به با من همسن و سال بود و سی ویک سال جز کاغذبازی کاری دیگر روی آن انجام نشده بود” که رسیدم، یاد ادعای احمدینژاد افتادم که ما اکنون بر فراز رفیعترین قلل علمی جهانیم! چه زیباست تکرار تاریخ؟!
2- چندی پیش سفری ورزشی به شمال داشتیم. بعد از حدود 21 سال دوری از پینگپنگ، دوباره (پیرانه سرم!) هوای جوانی به سرمان زده است. در راه در جلوی رستوران روبروی پل ورسک توقف کردیم و چند عکس گرفتیم:
یکی از همراهان از قول صاحب رستوران تعریف کرد: روزی جوانی آلمانی به اینجا آمد. میگفت که وقتی کودکی شیرخوار بودم، پادشاه مملکت شما، دستور داده بود که پدرم به اتفاق بقیه اعضای خانواده و از جمله من، در زمان عبور اولین قطار از روی این پل، زیر آن بایستیم! رضا شاه به پدرم که مهندس این پل بود، پس از اتمام ساخت پل، گفته بود که در زمان عبور اولین قطار، باید خود و خانوادهات زیر پل بایستید. اگر خراب نشد، آنگاه مزدت را خواهم داد!
کجایند آنان که مدیریت رضاخان را زیر سوال میبرند تا از او یاد بگیرند؟ کجایند آنان که در زمان مدیریتشان پلها و برجها و سدهای متعددی ساخته شده و یا خواهد شد، اما هنوز ساخت آنها تمام نشده (و یا شده) فرو میریزند؟! بیشتر روی این موضوع فکر کنید و اگر نکاتی به ذهنتان میرسد، بنویسید. ممنون
پل ورسك زيباترين پلي كه تاكنون ديدهام. فقط زماني كه كنار اين پل بايستيد ميتوانيد عظمت آن را درك كنيد. خدا بيامرزد كساني را كه در جهت اعتلاي اين مملكت گام برداشتند و الان نه به نيكي كه به بدي از آنان ياد ميشود.