محله بدنام – دشواری ِ دوست داشتن انسانها – کله شغال – مقاومت در برابر تغییر؟

155- شمس – قونیه، 5 جمادی الاول 642:  … ای درویش رخصت میدهیم اما بدان که در این شهر دو چیز کاملا متضاد در انتظارت است. وسط ندارد یا با عشق صافی یا با نفرت محض روبرو میشوی… گفتم: … جای اندوه نیست مادامی که عشق صافی هست، همان کافی است.  به محض شنیدن این حرف اولیای قونیه یکصدا رخصت دادند و در حقم دعای خیر کردند

قاعده چهاردهم: به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو… نگران این نباش که زندگی ات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگی ات بهتر از رویش نباشد

160- حسن گدا: شنیده ام فرنگی ها جذامی ها را بیرون دیوارهای قلعه می اندازند … اما در قونیه اینطور نیست… نمیدانم چرا مردم فکر میکنند دعاهای ما جذامی ها مقبول تر است… توی کوچه با جذامی ها مثل سگ رفتار میکنند اما همین که مریضی سخت میگیرند یا میترسند بمیرند دست به دامن دعاهای ما میشوند

168- قاعده شانزدهم: خدا بی نقص و کامل است او را دوست داشتن آسان است دشوار آنست که انسان فانی را با خطا و صوابش دوست داشته باشی

در ادامه این بخش؛ شمس؛ داستان رفتن خود به محله بدنام قونیه را تعریف میکند. به دلیل اهمیت موضوع؛ این داستان عینا منتشر میشود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *