انتقال ۵۰۰ هزارتومان از فراز رفیع ترین قلل علمی جهان
۱- بایستی ۵۰۰ هزار تومان به حساب یکی از اقوام تهرانی (پسرخاله) واریز کنم. گفته بود حساب سپهر و سیبا دارد. ۲۵۰ هزار تومان (چک پول) را از یکی از اقوام گرفته بودم و ۲۵۰ هزار تومان هم در حساب مهر کشاورزی داشتم. دیروز در کنفرانس که بودیم -هتلی بود و یک شعبه بانک اقتصاد نوین و همچنین خودپرداز هم داشت- به بانک مذکور مراجعه کردم و صورت مسئله را گفتم. راه حل پیشنهادی ایشان این بود که کسی را پیدا کنم که کارت اقتصاد نوین داشته باشد و ۲۵۰ هزار تومان را به حساب او واریز کنم و بعد با خودپرداز به کارت سپهر خودم منتقل کنم (قصد داشتم بعد از حساب سپهر خودم به حساب سپهر مقصد منتقل کنم). پس از کلی جست و جو، خوشبختانه یکی از پرسنل رستوران هتل، کارت اقتصاد نوین داشت. پول را به حساب ایشان واریز کردیم اما از صبح تا آخر وقت کنفرانس برای انتقال آن به کارت سپهر مشکل داشتیم. بارها و بارها تلاش کردیم و خودپرداز پیغام میداد که انجام درخواست شما امکانپذیر نیست. بالاخره موفق شدیم.
۲- از خویشاوند مذکور شماره کارت سپهرش را خواستم. گفت من کارت سپهر ندارم. گفتم شماره کارت سیبا را بده. گفت کارت سیبا ندارم و فقط شماره حساب سیبا را برایم با پیامک فرستاد و گفت شما میتوانید به شعبه مراجعه کنید و کارت خود را بکشید و پول را به حساب سیبای من منتقل کنید.
۳- دیشب در اراک با خودپرداز ۲۵۰ هزار تومان را به حساب مهر کشاورزی منتقل کردم تا کل مبلغ را یکجا به حساب سیبا منتقل کنم.
۴- امروز صبح به بانک ملی شعبه شهر صنعتی مراجعه کردم. مسئول مربوطه گفت شما میتوانید ۲۰۰ هزار تومان از خودپرداز بگیرید و آنرا به حساب سیبای مقصد واریز کنید.
۵- به بانک کشاورزی شعبه خ هپکو رفتم تا بتوانم ۵۰۰ هزار تومان را یکجا بگیرم. اما آنجا برق نبود. خودپرداز هم در وضعیت «با عرض پوزش» بود!
۶- با خود فکر کردم که حتما میتوانم از بانک کشاورزی شعبه مرکزی (که حسابم را در آنجا باز کردهام) کل مبلغ را بگیرم. پس از تحمل ترافیک موجود در نقاط مرکزی شهر به آنجا رفتم. آنجا هم برق نبود. از رییس شعبه که بسیار مرد خوبی است و مرا هم بعنوان یک مشتری نسبتا خوب میشناسد خواهش کردم که ۵۰۰ هزار تومان به من بدهد. اما ایشان گفت که چون برق نیست امکان ندارد. خودپرداز آنجا هم در وضعیت «با عرض پوزش» بود!
۷- دست از پا درازتر به بانک ملی شعبه سیلو رفتم تا لااقل ۲۰۰ هزار تومان هم که شده بگیرم و به حساب سیبا بریزم. اما خودپرداز آنجا هم پول نمیداد. از طرفی در این گیر ودار و جنگ و گریز چراغ بنزین ماشینمان هم روشن شده بود!
۸- (پس از تایپ مطالب فوق، برق رفت! بعد از حدود ۴ ساعت که برق آمد ادامه داستان تایپ میشود)!
۹- از خودپرداز بانک ملی شهر صنعتی ۲۰۰ هزار تومان گرفتم و به حساب سیبای مقصد واریز کردم. سپس به خانه رفتم و همه کارتهای خودپردازم را برداشتم. میخواستم برای انتقال وجه از حساب مهر خودم به کارتهای دیگر از خودپرداز استفاده کنم و با کارتهای دیگر هم پول بگیرم و سپس از داخل شعبه واریز کنم. اما به یک آدم عوضی که جلوی من با خودپرداز کار میکرد و بسیار نفهم بود برخورد کردم طوری که نزدیک بود دعوایمان شود. من که نگران بسته شدن بانک بودم، از او میخواستم که بجای اینکه ۴۰ تومن – ۴۰ تومن پول بگیرد، یکدفعه ۱۰۰ تومن بگیرد و او میگفت مگر تو فضولی؟! من شاید دوست داشته باشم ۳۰ تومن – ۳۰ تومن بگیرم! البته دیگران هم که در صف خودپرداز بودند به او اعتراض میکردند اما او که عرب (از اون بداش- نه از اون خوباش!) و غولپیکر بود، اصلا نمیفهمید مردم چرا ناراحتند؟!
۱۰- برای جلوگیری از دعوا کوتاه آمدیم و به سرعت خود را به خودپرداز بانک سپه شهر صنعتی رساندیم. اما در منوی آن خودپرداز اصلا گزینه «انتقال وجه» نبود! بانک مسکن شهر صنعتی هم که خودپرداز ندارد!
۱۱- به سرعت خود را به بانک ملی شعبه دروازه شهرجرد رساندیم. آنجا نه تنها برق شعبه قطع بود بلکه خودپرداز هم به کلی خاموش بود.
۱۲- به سرعت خود را به بانک ملی شعبه خیابان شهدا رساندیم. صفهای طولانی هم پای خودپرداز و هم داخل شعبه بود. پسرم در شعبه نوبت گرفت و من موفق شدم از خودپرداز با انتقال وجه به کارت مهر دیگرم ۲۰۰ هزار تومان بگیرم. انتقال وجه از کارت مهر کشاورزی به کارتهای سپهر و تجارت هم امکانپذیر نبود!
۱۳- نهایتا در ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه و در شرایطی که کسانی که پشت درب بسته بانک التماس میکردند که آنها را به شعبه راه بدهند تا آبرویشان به دلیل بیپولی نرود، (پس از واریز ۲۰۰ هزار تومان دیگر) خارج شدیم! آخرش هم ۱۰۰ هزار تومان دیگر بدهکاریم!!
۱۴- هزینه ها: هزینه انتقال وجه شتابی – هزینه بنزین و استهلاک ماشین و هزینه سردرد ناشی از دردسرهایی که کشیدیم!!! اضافه کنید هزینه کل وقت تلف شده طی ۲ روز را نیز!
۱۵- مردم در صفوف متحد جلوی خودپردازها یا باجهها میگفتند: احمدینژاد فلان فلان شده در طی این ۳ سال، برابر چندین و چند سال پول نفت گرفته، اما همه این پولها را خرج سفرهای خارجی خود کرده و به ونزوئلا و افغانستان و فلسطین و لبنان و عراق و … بذل و بخشش کرده و هیچ سد یا نیروگاه و پالایشگاهی نساخته. بنابراین ما نه آب داریم، نه برق داریم، نه بنزین!!! در تمام سفرهای خودش به شهرها و کشورهای مختلف، فقط و فقط بلد است بگوید انرژی هستهای حق مسلم ماست و دیگر هیچ!
نتیجه گیری خودمانی: نباید انتظار داشته باشی که بتوانی از فراز قلل رفیع علمی، با یک کلیک در خودپرداز ۵۰۰ هزار تومان را از حساب مهر کشاورزی به حساب سیبا منتقل کنی! و تو نمیفهمی که اینکار از فراز قلل رفیع عملی امکان پذیر است!! و حالا بگو ببینم علم بهتر است یا ثروت؟!!
نتیجه گیری پسرخالهای: کسانی که حساب سیبا یا سپهر دارند، میتوانند کارت خودپرداز نیز بگیرند و این به این معنی نیست که فقط از طریق خودپرداز میتوانند پول بگیرند!
نتیجه گیری احمدینژادی: بر ملت صبور ایران، همینقدر امکانات هم که موجود است، به سرشان زیاد است! آنها حاضرند برای دارا بودن انرژی هستهای، از تمام داراییهای دیگر خود، حتی اعصاب و بدن سالم نیز بگذرند!!! ضمنا باز هم تکرار میکنم که مشکل مملکت ما موی بچهها نیست و ما میتوانیم!
فکر می کنم که از خدمات دولت الکترونیک باشد. من هم به تازگی با این مشکل برخورد کرده ام و شرحش را نوشتم. یک بنده خدای دیگر هم در وبلاگ من کامنت گذاشته و شرحش را نوشته. فکر می کنم می توانیم یک انجمن بلادیده گان ATM درست کنیم.
راستی ، چون فردا عازم تهران هستم و پول هم نداشتم ، یک ساعتی در شهر از این خودپرداز به آن خودپرداز گشتم. سرانجام ۴۰.۰۰۰ تومان پول دستی از پدر گرامی قرض گرفتم.