از کجا معلوم؟

🔹روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!

پیر مرد گفت : ازکجا معلوم؟
🔸فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت

مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم؟
🔸پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.

مردم گفتند: چقدر بدشانسی!

پیرمرد گفت از کجا معلوم؟
🔸فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.

مردم گفتند : چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت : از کجا معلوم؟

🔹زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *