فردا
گفتم بد نیست بعضی اوقات در راستای احیای فرهنگ مردم داستانهایی هم پست کنم. اولیش این داستانه:
شبی دزدی از بالای دیوار خانه ای بداخل حیاط پرید. صاحبخانه متوجه شد و به سمت او رفت. دزد که دید صاحبخانه بطرف او میرود چتلی (به زبان محلی اراکی) نشست. صاحبخانه پرسید: چه میکنی و پاسخ شنید که دارم چگور (نام یکی از آلات موسیقی به زبان ترکی) میزنم. صاحبخانه او را گفت: پس صدایش کو؟ وی پاسخ داد: فردا صبح درآید!