شاه رضا

یکی از ارادتمندان امام رضا علیه السلام که از ناحیه پا معلول بوده برای اولین بار به حرم امام رضا میرود و چون صاف و ساده و کم اطلاع بوده است از یکی از خدام می پرسد: آمده ام شاهِ رضا را ببینم. کجا باید بروم؟ خادم که فکر میکرده با او شوخی میکند، درب یکی از مناره ها را نشان داده و میگوید: امام رضا آن بالا نشسته است، بروید بالا. زائر مذکور با عصا وارد مناره شده و چند پله ای را بالا میرود. ناگاه صدایی می شنود که شما پایتان ناراحت است نیایید بالا من پایین می آیم. پس از چند لحظه نوری مشاهده کرده و امام نزد او آمده و می پرسد: برای چه آمده اید؟ زائر می گوید: آمده ام شاهِ رضا را ببینم. کجا باید بروم؟ امام می فرماید من هستم چه می خواهید؟ او می گوید میخواهم پایم را شفا دهید. امام عصای او را میگیرد و دستی به پایش میکشد و او خوب میشود. بدون عصا از مناره بیرون می آید و به سراغ همان خادم میرود و میگوید آمده ام از شما تشکر کنم. خادم می پرسد برای چه؟ می گوید برای اینکه محل شاهِ رضا را به من نشان دادی. خادم می گوید شما همان شخصی هستید که با عصا سوال کردید؟ میگوید بلی. خادم میپرسد پس کو عصا؟ آن شخص شرح ماوقع را می گوید و آن خادم و دیگر زوار متوجه می شوند که امام او را شفا داده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *