مرور خاطرات مهم – تغییرات در فاوای پالایشگاه
وقتی سرم خلوت میشود؛ به کارهای عقب افتاده می پردازم
یکی از این کارها مرور یادداشتها و حذف کم اهمیتها و لیست کردن مهمات است در یک فایل اکسل
این روزها خاطرات آمدنم از گاز استان قم به پالایشگاه اراک را مرور میکنم
یادش بخیر. روز ۵ دی ۹۴ به پالایشگاه اراک آمدم و ۸ روز طول کشید تا کارت ساعتم آماده شد
تقریبا ۲ سال و ۵ ماه بعد مسئولیت رییس واحد فاوا را به من دادند
رییس اولم در اداره روزی که بهم مسئولیت داد گفت: مشکل انحصارطلبی رو باید حل کنی!
بر اساس اصل اسلامی برائت؛ همچون بقیه؛ به یک نفر از پرسنل زیرمجموعه ام اعتماد کردم؛ اما بیش از حد!!!
بعدا انحصارطلبی و قدرت طلبی اش عامل اختلافمان شد
روزی که در اتاق کارم به من (یعنی به رییسش!) گفت: “من تعیین میکنم با چه کسی کار میکنم” بهش گفتم: “شان و شخصیت و جایگاه خودت رو خراب نکن“. {آخر طوری بود که رییس وقت اداره به من گفت: بچه ها میگن تو از فلانی خط میگیری}
و او به جای اینکه به این توصیه من گوش کند -شاید- به توصیه دیگران گوش کرد که قول سمت بهش داده بودند
رییس دومم (با اینکه حدود یک سال و نیم اختلاف نظر داشتیم) بالاخره ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ به حرف ما رسید و این شد آغاز مهمترین اتفاق کاری من در پالایشگاه که باعث شد -مثلا- روز دوم تعطیلی عید فطر (۱۴۰۱۰۲۱۴) در یادداشتهایم (دفتر خاطرات!) نوشته ام:
کشیک من در شرکت پشت درب اتاق … برای کنترل عدم ورود …
آخرش منجر به تغییر مسئول امنیت شبکه و نوشتن عدم نیاز برای ۲ نفر شد که از واحد رفتند (برای یکیشان ۳ بار عدم نیاز نوشتم؟؟؟!!!)
و نهایتا خودم؛ با تشکر ویژه از آقای مهندس نقوی (و کسان دیگری که احیانا باعث شدند) از واحد رفتم !!! و هنوز داستان ادامه دارد…
تا ببینیم خدا برای بعدها چه خواهد؟
خاطره جالب دیگه این بود که:
در دوران کرونا من به دلیل عمل قلب باز دورکاری داشتم. اونوقت یه روزایی بنا به ضرورت کاری میرفتم سر کار. با ماشین خودم؛ دیر میرفتم و زود برمیگشتم. بعد از مدتی دیدم در سیستم حضور غیاب تاخیر و تعجیل و در نتیجه کسر کار خوردم و در سیستم جامع هم برام ثبت شده. زور داشت که تویی که مجبور به حضور فیزیکی در محل کار نیستی و بنا به ضرورت کاری رفتی؛ حالا کسر حقوق هم بخوری. به رییسم (یعنی رییس وقت اداره) اعتراض کردم و با نظر مساعد ایشون مشکل حل شد