۳ در ۱ یا گشت ارشاد؟
1- یه ضربالمثل قدیمی هست که میگه: این فیلیه که در خونهی همه خوابیده! حکایت داستان فیل در ایرانه. در اولین همایش ملی مدیریت فناوری اطلاعات در دانشگاه اصفهان، گفتم که: یکی از چالشهای مهم در زمینه استفاده از اینترنت به عنوان ابزار کار برای خدماترسانی الکترونیکی به شهروندان، فیل.ترینگ و تغییرات متعدد در پیکربندی مراکز ISP در ایران است. پای پست “«فـــیــل»ی که جلوی در این وبلاگ را هم «تــر» کرد!” در وبلاگ پنگوئن هم نوشتم که: بعضی از این ISPها شورشو در آوردند! شده حکایت “شاه میبخشه، شاهقلی نمیبخشه!” چند روز پیش تهران بودم. خانه یکی از آشنایان «یوتیوب» باز بود و خانهی آن دیگری (که از طریق یک ISP دیگر وصل میشد) بسته!!! در اراک 3 شرکت هستند که خدمات ADSL ارائه میدهند. با ساتیا، «یوتیوب» باز است و با پارس آنلاین بسته!!! نمیدانم چرا؟؟؟ نمیدانم! قبلا (حول و حوش همان موقع که مقاله فوق الذکر را ارائه دادم) شنیده بودم که در تهران ISP صدا و سیما بیشتر جاهایی که بقیه ISP ها بستهاند را باز گذاشته تا بتونه مشتری بیشتری جذب کنه؟!
2- در مطلب “آیا روسپیگری حرفه نامیده می شود؟” خواندم که مرد فاحشه هم داریم! ناآگاهی (مخصوصا در همهی ابعاد این موضوع) بدترین دردیه که گریبان اکثر مردم و مسئولین رو گرفته. در بخشی از این نوشته آورده: “دربین فاحشه های زن شاید بین نیم تا یک درصد امکان پذیر است که با شخص نیکی برخورد کند واورا به خوشبختی برساند.” من فکر میکنم که اگر خودشان بخواهند و سعی کنند تهدید را به فرصت تبدیل کنند، این درصد قابل افزایش هم خواهد بود؟! کلا در نوشته مذکور آمار و ارقام خوبی ارائه داده. خودتان بخوانید!
3- “هیچ وقت به «وزرا» نروید” را حتما کامل و با حوصله بخوانید. حاوی نکات متعدد و بسیار جالبیست! ازجمله:
خودخواهی آگاهانه منتهی با کمی اغراق: البته چند ساعتی را جلوی آینه ایستاده و خودم را جای خواهران گشت ارشاد گذاشته بودم که اگر کسی را با این شلوار گشاد و بلند ببینم، حالا گیرم مانتویش کوتاه هم باشد، ازش محترمانه خواهم خواست که با من وارد ون گشت ارشاد شود و مورد راهنمایی و ارشادم قرار بگیرد یا نه؟ پاسخم نه بود.
سوال جالب: «این جوری خوشتیپ کردی، کجا داری میری؟»
یک نکته روانشناسی: فکر کردم اگر من جای او بودم حتما کسی را که حالش خوب نیست، به حال خودش رها میکردم. گفتم: «بله، راستش زیاد خوب نیستم.» همان طور که با مهربانی تمام مرا به سمت ون سبز خوشرنگ گشت ارشاد هل میداد گفت: «چرا؟ چته؟ مواد مصرف میکنی؟»
داستان روباه و کلاغ: با خودم فکر میکردم احتمالا این از آن زمانهایی است که باید نسبت به تعلیمات کودکیام بیتفاوت باشم. به هر حال جمله از زبانم بیرون آمده بود و مصداق همان کلاغی شده بودم که لعنت فرستاده بود بر زبانی که بیموقع باز شود.
خدا را شکر: خدا را شکر کردم که او فرق تنباکو را با مواد میدانست.
بررسی روانشناسانه: خانم پاکت را پسم داد و گمان میکنم از همان لحظه بود که تصمیمش را مبنی بر اعزام من به «وزرا» که همانا محل جمع کردن آدمهای بدحجاب است، گرفت.
نگاه روانشناسانه: مرموز شده بود گفت: «فعلاً باشید.» حالا که فکر میکنم حتی برقی را هم که از دندانها و چشمهایش جهید، دیدم.
صدای روانشناسانه: «اگه یه بار دیگه به پنجره بزنی، میبرمت وزرا»
پدری دیگر: پدرش دوست دارد که او مانتوی کوتاه بپوشد
اعتقادی دیگر: وقتی پدرش این اجازه را به او داده اینها حق ندارند مانعش شوند.
دوستی دیگر یا همنوعدوستی؟: او گفت موبایل مال دوستش است و گوشی را از پنجره به دوستش داد و با اشاره به او فهماند که درخواست مرا قبول نکند.
؟: خانم نامهربان که برایش آرزو کرد انشاءلله اثر انگشت بعدیاش را زیر برگه ورود به دانشگاهش بزند،
نتیجهی بیکاری: تنها که میشدم، آدمهایی را که از پیادهرو میگذشتند، دید میزدم و سعی میکردم با خودم حدس بزنم شکار بعدی که خواهد بود.
ششمین بار ولی چرا؟؟؟: او به گفته خودش شش باری پایش به وزرا باز شده بود.
سمیرایی دیگر: «بزار برای دوست پسرم «میس» بندازم خودش بهم زنگ بزنه بگم به مامانم اینا بگه مانتو بیارن. میگم دو تا مانتو بیاره. خونهمون دو تا کوچه بالاتره.»
یک قَدَر: در کره زمین کسی وجود ندارد که بتواند او را به زور وارد این ماشین کند.
ترس از آبروی خانوادگی: خانم نامهربان مثل مادرهایی که از آبروی خانوادگی میترسند، به دختر اصرار میکرد که وارد ماشین شود؛ آرایشش را پاک کند؛ روسریاش را جلو بکشد و بعد برود.
تذکر و پاسخش: «خودتم میدونی که این جوری رژت پاک نمیشه» و دختر جواب داد «آره معلومه که پاک نمیشه، فقط یه ذره کمرنگ میشه.»
شورش: به یک شورش دستهجمعی علیه این خانم فکر میکردم. اینکه همه آدمهای آن دور و بر بیایند و ما هم از ماشین بزنیم بیرون و خلاصه از رفتن به وزرا، این مکان مخوف و ناشناخته نجات پیدا کنیم.
اسلامشناسی دیگر و یک تمام کننده: «هیچ کجای اسلام نگفته آرایش چشم ایراد داره. من آرایش چشمم رو پاک نمیکنم.» اینجا بود که بین گیسکشیهای زنانه، حضور یک مرد میتوانست چارهساز باشد.
دنبال چه هستیم؟ حرف خود را به کرسی نشاندن یا اصلاح زنان یا اصلاح پوشش آنان؟: مرد معتقد بود آنها به هدفشان رسیدهاند؛ چرا که دختر کاری را که آنها خواسته بودند، انجام داده بود و خانم نامهربان معتقد بود مرد، آنها را بیاعتبار کرده است.
چرا؟: «تو باید هر روز ما را دیده باشی که اینجا میایستیم. پس چرا باز هم این طوری بیرون آمدی؟»
چی؟؟؟!!!: مانتوی مادر سمیرا را داشتم تن میکردم که خانم نامهربان با خشونت تمام به سمیرا گفت به چه حقی برای من مانتو آورده و نمیگذارد خود او هم بیرون برود.
تهدید یا فرصت؟: و در مقابل تهدید آنها به اینکه او را در بازداشتگاه نگه میدارند، تهدید کرده بود که خودش را آن تو حلقآویز میکند.
نذری دیگر: هفت کیسه نمک نذر امامزادهای کرده بود که هر دویمان را به وزرا نفرستند.
امر به معروف: «به جای اینکه این قدر بخندی، ذکر بگو.»
نهی از منکر: آلا مانتو مشکی بلندم را که مخصوص روزهای دانشگاه بود، در دست داشت و نمیدانم چرا اجازه نمیدادند مانتویم را بپوشم و بروم.
تغییر چهره: قیافه شیرین از آن حالت خشمی که در نتیجه دادن فحشهای آبنکشیده به خانمها در صورتش ایجاد شده بود، در فاصله یک ثانیه، به یکی از مظلومترین قیافههای دنیا تبدیل شد.
توهم فانتزی؟: شیرین معتقد بود خانم دچار «توهم فانتزی» شده است.
اعتقاد به ایمان: معتقد بود که کیسههای نمک کار خودشان را خواهند کرد.
؟؟: آقای افسر به بهرام گفته بود که من مورد «حاد»ی هستم و روی بدنم خالکوبی دارم! و اینکه نمیتواند مرا به دست یک مرد غریبه بسپارد؛ چرا که ممکن است گولم بزند.
امر به معروف توام با نهی از منکر: و به ما توصیه کرد که هرگز به وزرا نرویم. گفت: «حالا من دارم بهتون میگم. اما به خودتون بستگی داره. هیچ وقت وزرا نرید.»
چه خوشگل شدی امشب، دوست داریم مردم خوشگلتر باشند؛ بد است؟: معتقد بودند من با مانتوی بلند بسیار زیباترم.
4- مطلب فوق به نظر من از جنبههای مختلف روانشناسی و جامعهشناسی قابل تعمق است! اینکه کسی دو یا چند بار پایش به وزرا باز شده به نظر شما محل اشکال نیست؟ باید دید اشکال در کجاست؟ اشکال در خود شخص است؟ اشکال در وزراست؟ یا در جاهای دیگر؟
اینکه کسی 7 کیسه نمک نذر امامزاده میکنه که دوباره اونجا نره و معتقده که کیسههای نمک کار خودشان را میکنند؛ به نظر شما نیاز به بررسی کارشناسانه ندارد؟؟
و دوباره میپرسم: ما دنبال چه هستیم؟ گشت ارشاد دنبال چیست؟؟ و احمدینژاد که میگفت مشکل مملکت ما مدل مو و لباس مردم نیست، کجاست؟؟؟
این عدم یکپارچگی فیلترینگ از خود موضوع فیلترینگ مسخره تره! جالبه بدونید که این آی اس پی که ازش اینترنت می گیرم 2 تا آی پی داره، یک IP که جدیدا فقط مختص ADSL شده، اکثر وبلاگها باز هستند و یوتیوب بسته، اما اون یکی IP که مختص دیال آپی هاست داستان برعکسه!
هفته پیش وبلاگ من هم بسته شده بود که به مرکز مربوطه میل زدم و اونها هم بازش کردند.