گزارش یک آدم ربایی ۱
اخیرا مطالعه کتاب “گزارش یک آدم ربایی” مارکز را که ظاهرا میرحسین به خواندن آن توصیه کرده، شروع کرده ام. طبق روال بخشهایی از آنرا در این پست و پستهای آتی منتشر میکنم. میخواستم فایل پی دی اف آنرا برای دانلود بگذارم اما کمی حجمش (۴ مگ) زیاد است. چون کتاب گیر نمی آید، هر کس بخواهد، برایش با ایمیل میتوانم بفرستم!
صفحه ۷: سپاس ابدی خود را تقدیم افراد یاد شده و سایر همکارانی که مرا یاری کردند تا این ماجرای هولناک را که کلمبیا، بیشتر از بیست سال درگیر آن بوده است، به فراموشی سپرده نشود {البته این جمله یک فعل -میکنم- کم دارد}. این رویداد همانند فوران آتش جهنم است که در تورات توصیف میشود.
این اثر با این امید به خوانندگان گرامی و همه ساکنان کلمبیا، چه گناهکار و چه بی گناه، تقدیم میشود، که دیگر چنین ماجراهایی تکرار نشود.
صفحه ۴۵: احمق نباش، پدرو. در این کشور هیچ کاری نمیتوان کرد.
صفحه ۷۲: به هر حال، چه مسلح و چه غیر مسلح، دو ویژگی ممتاز او، قاطعیت و بردباری بود. در نخستین نگاه، به نظر میرسد این دو ویژگی متناقض باشند، ولی زندگی به او نشان داده بود که تناقض ندارند.
صفحه ۱۰۱: او نیز همچون سایر خویشاوندان و به ویژه مادرش کاتولیک مومنی بود. طی دوران زندان، این ایمان پیوسته درونی و عمیق میشد و سرانجام به مرحله عرفانی رسید. به درگاه خداوند بزرگ و باکره مقدس، برای هر کسی که با زندگی او سروکار داشت، دعا میکرد، حتی برای پابلو اسکوبار. در یادداشتهای روزانه، به خدا نوشت: “… شاید او به کمک تو نیاز بیشتری داشته باشد. من از احساس تو باخبرم، ولی به او قدرت دیدن خوبیها را عطا کن تا مانع شود بیشتر از این رنج ببرد. از تو میخواهم کاری کنی که بتواند وضعیت ما را درک کند.”
صفحه ۱۰۲: نگهبانان میدانستند که در جوانی خواهند مرد. بنابراین هر لحظه زندگی را غنیمت میشمردند و کارهای غیر انسانی خود را چنین توجیه میکردند که باید معاش خانواده را تامین کنند، لباسهای خوب بخرند، موتورسیکلت داشته باشند و موجب خوشبختی مادرشان شوند که بیشتر از هر چیزی در دنیا برایش احترام قائل بودند و حاضر بودند به خاطرش بمیرند. آنها هم مانند گروگانها به عیسی مسیح و مریم مقدس متوسل میشدند، هر روز دعا میخواندند و حمایت و آمرزش میطلبیدند، نذر میکردند و صدقه میدادند تا قدیسان، آنها را در انجام هر نوع جنایتی موفق گردانند.
صفحه ۱۲۰: … یکی از ویژگیهای پر رمز و راز او این بود که آنچه را نمیپسندید، نمیدید. همچنین چنان خونسرد بود که هیچ نشانی از آنچه در ذهن داشت، بروز داده نمیشد.
به دلیل ارادت به آقای موسوی وانجام توصیه ایشان،چنانچه مقدور است کتاب را به نشانی فوق ارسال فرمایید.ممنونم
با سلام و تقدیم احترام
از زحمات جنابعالی در جهت پیشبرد هر چه بیشتر فرهنگ مطالعه، خاصه چنین آثاری، بسیار سپاسگزارم.
در صورت امکان این کتاب را برای بنده نیز ارسال فرمایید.
پیروز و برقرار باشید.
با سلام وتشکر اگر زحمت نیست این کتاب را برای من ارسال فرمایید دعات میکنم.
آقای خسروبیگی عزیز!
اگر التفاتی به این دورافتادهها داشته باشید و این کتاب را برای من هم ارسال نمایید، ممنون شما خواهم بود.
سلام من شدیدا دنبال این کتاب هستم خواهش میکنم اون رو به ایمیلم بفرست
باتشکر امیدوارم موفق باشی
سلام ممنون ازوبلاگتون اگه ممکنه این کتاب پرمحتوارو بام ایمیل کنید منخیلی دنبالش بودم ازتون ممنونم
سلام دوست عزیز ممنون می شم این کتاب را برای من ایمیل کنی
سلام
من هم خواستم اگه میشه این کتاب رو برام ایمیل کنید
“به درخت گفتم خدا را به من نشان بده درخت شکوفه کرد”
برای قدردانی
سلام رفیق
لطفا”کتاب گزارش یک ….رو برای من هم ایمیل کن انشاا…جبران کنم
میدونم سرت شلوغه و خیلیها ازت این تقاضا رو دارن اما اونهایی که میتونن باید اینکارو بکنن
لطفاً کتاب را به همین آدرس ایمیل برایم بفرستید. متشکرم.
با سلام
اگه ممکن کتابر برام ایمیل کنید
فقط میتونم بگم ممنون
سلام به شما اگر لطف کنید کتاب را برایم بفرستید خیلی متشکر خواهم شد.
موفق و شاد و سلامت باشید
سلام جناب بیگی
ممنون بابات مطلب مفیدتون
میشه خواهش کنم کتابو واسم ایمیل کنین؟؟
ممنون میشم کتاب رو برای من ایمیل کنید .