گنجور ۴ – آغاز و نخستین سالها

در ادامه بخش قبلی؛ فصل ۲ کتاب؛ عنوان فوق را به خود اختصاص داده است. مهمات و برگزیده های من {و حواشی مربوطه}؛ در ادامه به نظر شما عزیزان میرسد:

ص ۷۸: آن روزها در آغاز گنجور با خودش فکر میکرد دیر یا زود سازمان و نهادی رسمی خواهد آمد و خلاء وجود یک آرشیو جذاب و جامع از اشعار زبان فارسی را پر خواهد کرد… در همین سال ۱۳۸۸ بالاخره نرم افزار OCR  مورد نظر شرکت هدی سیستم … که فروش نرم افزار طراحی شده به اندازه پیش بینی شرکت نبود

{متاسفم که دولت از چنین استعدادی و چنین شرکتی و چنین نرم افزاری حمایت نکرد. واقعا که !!! به عنوان یک ابزار قدر و قدرتمند؛ کشور ایران و زبان فارسی نیاز به چنین نرم افزاری دارد. متاسفم که در مجموعه حاکمیت نه تنها چنین چیزی درک نمیشود بلکه چنین مواردی و چنین ایده هایی – از قبیل ایده انتخاب اتوماتیک سیستم گاهشماری – (مثلا با فیلتر) سرکوب شده و با چنین محصولات و ایده هایی برخورد میشود. امیدوارم شرایطی پیش بیاید که در کشور از چنین استعدادهایی به خوبی در جهت اعتلای کشور و اعتلا و غنای زبان فارسی و گاهشماری جلالی بهره مند شویم.}

ص ۷۹: او تصمیم مهم دیگری هم گرفت. تصمیمی که عملا گنجور را از یک پروژه شخصی و یک سویه به پروژه ای مشارکتی و تعاملی تبدیل کرد {آفرین} … حالا نیاز به یک یاری جمعی بود.

{دنیای اضداد! کسی که تمایل چندانی به مشاکت در کار گروهی ندارد؛ باعث و بانی یک یاری جمعی میشود. دستمریزاد}

… این یک جامعه بود که داشت آرام آرام یک همسرایی و بازاندیشی جمعی به میراث خود را تمرین میکرد.

ص ۸۰: او باز هم دست به دامان برنامه نویسی شد…

ص ۸۱: مثلا نخستین اشعار حاصل این بازنگری جمعی، پس از ۳ ماه بازبینی و تصحیح، روی گنجور منتشر شدند. … او برای اینکه مخاطبان بالقوه علاقمند به مشارکت … با بخشی از پولهای اهدایی کاربران؛ یک آگهی در یکی دو سایت و وبلاگ فرهنگی پرخواننده نظیر “یک پزشک” خرید و …

همه جا قیمت استفاده از این اینترنت کند و مرتب قطع شو هم نسبتا بالا بود و …

{عقب ماندگی ایران؛ حاصل خود عقب نگهداری! – نقد آن!!}

 

ص ۸۲: نسخه ای از گنجور … بدون اینترنت و آفلاین هم کار کند… “گنجور رومیزی” … اصلا برای گنجور از همان اول حساب مالی باز نکرده بود {مناعت طبع- مرحبا}

ص ۸۳: … در جایی از سایت مجبور شد بنویسد: “صلاحیت و دانش پاسخ به این دست سوالات را ندارد…”

{به نظر من در همین مقطع زمانی بایستی از اساتید متبحر ادبیات و زبان فارسی کمک میگرفت! هنوز هم دیر نشده. البته مشارکت اساتید شاید به طور سازماندهی نشده یا غیر رسمی امکان پذیر و جاریست اما باید تیمی تشکیل شود و رسما مسئولیتها و وظایفی را به عهده بگیرد و اعضای گروه معرفی و درباره موضوع اطلاع رسانی شود. با شناختی که من از حمید دارم؛ ایشان چون شخصا تمایل چندانی به کار گروهی ندارد؛ لذا در تشکیل کارگروه ضعیف است. این ضعف باید با در کنار شدن یک نیروی قوی سازمان دهنده و دارای روابط عمومی بالا جبران شود}

… از طرف دیگر گاهی هم فکر میکرد اگر ماجرای مالی مطرح شود باید گنجور را مثل یک بنگاه رسمی تجاری … ثبت رسمی کند… نمیخواست محدود بشود… گنجور برایش از جنس دل بود.

{خطر! “دلی” کار کردن خیلی خوب است. آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. لازمست؛ اما کافی نیست!! وابستگی گنجور به یک شخص برای گنجور و برای ایران و برای زبان فارسی خطرناک است. در مورد چگونگی حل این مشکل پیشنهادی دارم که در قسمت پایانی برداشتها و نقد کتاب؛ آن را ارائه خواهم داد…}

از فصل ۲ بخشهایی از صفحات ۸۴ تا ۹۶ را هم زیرخطدار کرده ام که فرصت نیست همه را اینجا منتشر کنم. توصیه میکنم حتما همه عزیزان کتاب را خریداری کنند و کامل و با دقت بخوانند.

اشتباه نکنید! این پست تبلیغ یک کتاب و یک یا دو یا چند شخص نیست. این پستها تبلیغ یک روش و یک منش و یک اراده و خرد جمعی و تبلیغ یک نیاز کشوری و نیاز یک زبان و فرهنگ باسابقه برای زنده نگهداشتن و زندگی و تداوم اعتلاست. (از جنس تبلیغ و نگاهی که به سایت تنزیل دارم)

نگاه سریع به صفحات ۸۴-۸۵-۸۶-۸۷-۸۹-۹۰-۹۱-۹۳-۹۶ و ۹۷:

در همان سال ۱۳۸۹ یک مخاطب ناشناس به نام “داریوش صابری” …

چرا نگذارد مخاطبین به صورت داوطلبانه و شفاف … فرآیند این کمکهای داوطلبانه مالی … ۳ کتاب شعر مثل دیوان … مراجعه بیشتر به سایت و ترافیک بیشتر … سایتی پاکستانی … سایت دانشگاه فرانکفورت آلمان … جای جای جهان از فرانکفورت تا لاهور … او داشت عشاق شاعری را کنار هم در یک ضیافت می نشاند … حمیدرضا نمیخواست گنجور وارد فضای شعر معاصر شود … حدود سال ۸۹ … سید رضی علوی زاده … “میکده” … موجی جدید از نوعی وقف جدید… سال ۹۰ گنجور ناگهان فیلتر شد {!!!} … نخستین مواجهه با سیستم رسمی … “گنجور را به ما منتقل کنید” … واکنشها فقط از جنس اعتراض نبودند…

چنان آمد اسب و قبای سوار    که گفتی سمن داشت اندر کنار

در مورد فیلتر شدن گنجور؛ من  ۲ سابقه در سوابق ایمیلم دارم:

۱-  در ۲۲ می ۲۰۱۱  برابر با ۱ خرداد ۹۰ به حمید نوشتم:

البته یادم نمیاد که قبلش چه صحبتهایی داشته ایم

۲- در ۴ اکتبر ۲۰۱۴ برابر با ۱۲ مهر ۹۳  به حمید ایمیل زدم و نوشتم گنجور فیلتر شده؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

راستی؛ برخی جاهای کتاب اشکالات تایپی  دارد که به آقای سلیمانیه قول داده ام هر جا به چشمم خورد و متوجه شدم خبرش کنم.

از جمله؛ ظاهرا؛ در بیت فوق (سطر پایانی صفحه ۹۷ ) کلمه “اسب” را به اشتباه “اسپ” تایپ کرده اند؟!

در فرصتی دیگر؛ ادامه بخشهایی از کتاب {و نقطه نظرات حاشیه ای} را برایتان به ارمغان خواهم آورد …

پی نوشت:

آقای سلیمانیه در خصوص کلمه “اسپ” نوشته:

فقط در مورد کلمه ی «اسپ» ظاهرا در زبان فارسی و این شعر، به همان صورت با حرف «پ» آمده است. البته من تخصصی در حوزه ادبیات ندارم.

3 Replies to “گنجور ۴ – آغاز و نخستین سالها”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *