مغلوبِ مقلوب

در بخشی از پست خطای هاله ای نوشته بودم:

بعد هم یک خاطره تعریف کرد که تقریبا مشابه اون چند ترم بعد برای خود من هم اتفاق افتاد.

و اما داستان دانشجویان خودم:

در دانشگاه آزاد اسلامی ملایر درس میدادم. در ابتدای یک ترم؛ رییس گروه آموزشی کامپیوتر به بنده گفت یک درس جبرانی برای بچه هایی که به زور (؟!) به دانشگاه آمده اند گذاشته ایم و شما را بعنوان استاد انتخاب کرده ایم.

گفتم چرا به زور؟

گفت: اینها دانش آموزان کار و دانش یا فنی حرفه ای بوده اند و مدرکشان دیپلم کامپیوتر است. در دبیرستان بهشان داس و ویندوز و nc  و … یاد داده اند. در نظام جدید آموزشی (آنموقع) قرار نبوده که اینها به دانشگاه بیایند و قرار بوده بعنوان مثلا اپراتور کامپیوتر جذب بازار کار شوند. منتهی خانواده هایشان به نمایندگان مجلس فشار آورده اند و نمایندگان مجلس طرحی را تصویب کرده اند و اینها  را به زور راهی دانشگاه کرده اند. اینها چون با pc  کمی بلدند کار کنند؛ فکر میکنند خدای کامپیوتر هستند!!! منتهی به لحاظ دانش پایه بسیار ضعیف هستند. اینها به درستی تعریف کامپیوتر را نمیدانند و اصلا مبانی برنامه نویسی (الگوریتم و فلوچارت) را بلد نیستند. از طرفی هم بسیار پررو و پرمدعا هستند. امیدوارم بتوانی اینها را به خوبی با مبانی کامپیوتر و برنامه سازی و مقررات و محیط دانشگاه آشنا کنی.

خب؛ من رفتم سر کلاس و تدریس را شروع کردم. بعد از تعاریف و مقدمات؛ رفتیم سراغ الگوریتم و فلوچارت و تریس و …

در یکی از جلسات کلاس؛ مسئله بدست آوردن مقلوب یک عدد را طرح و حل کردم. برای اولین بار در طول دوران تحصیل و تدریسم؛ در همان جلسه؛ فکری به سرعت از ذهنم گذشت و آن اینکه *الگوریتم مقلوب را با استفاده از تعداد ارقام عدد انجام دهیم*

توضیح اینکه در الگوریتم مقلوب؛ مطابق بخش 1 از تصویر فوق؛ معمولا ارقام عدد اصلی را یکی یکی از سمت راست جدا میکنند. اما من مسئله ای را طرح کردم و توضیح دادم که باید ارقام عدد اصلی یکی یکی از سمت چپ جدا شوند. بعنوان مثال در بخش 2 از تصویر فوق اول رقم 3 از عدد 326 جدا شود و … این روش نسبت به روش قبلی  سخت تر است!

خب؛ صورت مسئله را تشریح کردم و آن را بعنوان تکلیف به دانشجویان دادم تا بروند و حل کنند و جلسه بعد در کلاس مطرح کنیم.

جلسه بعد از دانشجویان پرسیدم کسی تکلیف جلسه قبل را حل کرده یا نه؟

خانمی دستش را بالا گرفت و اظهار آمادگی کرد برای حضور پای تخته. به پای تخته آمد و شروع کرد به حل مسئله. کمی که جلو رفت متوجه شدم که  الگوریتم مورد نظر ایشان؛ آن نیست که من خواسته ام و تقریبا همان الگوریتم جلسه قبل (روش 1) را با تغییراتی جزئی دارد بیان میکند. به ایشان گفتم بنشیند. از دانشجویان پرسیدم کس دیگری مسئله را حل نکرده؟ همگی گفتند نه. خانم فلانی که آمد پای تخته شاگرد اول ماست!

لذا خودم شروع به حل مسئله (با روش سخت آن) کردم. همینطور که مرحله به مرحله جلو میرفتم آن خانم هی مداخله میکرد و میگفت “استاد من هم میخواستم همین را بگم”. دو سه بار به ایشان تذکر دادم که “شما ف را که بگویید ما تا فرح آباد را میخوانیم”. صبر کنید تا مسئله کامل حل شود. خواهید دید که با روش شما متفاوت است. ایشان مجددا دخالت کرد. برای کنترل کلاس به ایشان گفتم شما بفرمایید بیرون تا ما درس را ادامه دهیم. بیشتر دانشجویان بلند شدند و گفتند ما هم با ایشان میرویم. من گفتم همانطور که میدانید من اصلا حضور و غیاب نمیکنم اما استثنائا این جلسه حضور و غیاب خواهم کرد و برای هر کس غایب باشد 2 نمره از نمره نهایی اش کم میکنم. از حدود 37 یا 38 نفر؛ حدود 7 یا 8 نفر رفتند و بقیه ماندند و مسئله را کامل حل کردیم (به روش دوم)

بعد از مدتی یکی از دانشجویان آمد و گفت که تعدادی از دانشجویان با هم تبانی کرده اند که امتحان میان ترم ندهند. برای اینکه بتوانیم به قول رییس گروه؛ دانشجویان را با مقررات و محیط دانشگاه آشنا کنیم و یاد بگیرند که تبانی نکنند؛ امتحان میان ترم را هم سخت گرفتم که بدانند  پایه علمی شان ضعیف است و آنطور که فکر میکنند، خدای کامپیوتر نیستند!!! ضمنا گفتم هر کس در میان ترم غیبت کند؛ نمره میان ترمش صفر منظور خواهد شد.  بعد از میان ترم؛ تعدادی از دانشجویان به اعتراض نزد معاون آموزشی دانشگاه رفته بودند و گفته بودند که ما کلا میخواهیم درس را حذف کنیم. معاون دانشجویی گفته بود اگر بخواهید این ترم، همه درسهایتان را حذف کنید مانعی نیست الا درس آقای خسروبیگی!

امتحان پایان ترم را هم سخت گرفتم به گونه ای که از 6 نمره میان ترم و 12 نمره پایان ترم و 2 نمره کلاسی؛ متوسط نمرات نهایی دانشجویان 6 شده بود. در *بردن نمرات بر روی منحنی* به همه 4 نمره اضافه کردم الا آن خانم! بعد از اعلام نمرات؛ برای رسیدگی به اعتراض ورقه؛  در دفتر نشسته بودم که او آمد. (داستان استاد صورتگر ؛ که در خطای هاله ای منتشر شده عینا تکرار شد)!! آن خانم هم دقیقا گفت: استاد من خیلی کار کرده بودم اما امتحان سخت بود! به آن خانم گفتم که شما 6.5 گرفتی. برگه های میان ترم و پایان ترمت را بررسی کن؛ ببین من اشتباه نکرده باشم. بررسی کرد و گفت نه اعتراضی ندارم. بدو گفتم: “به همه 4 نمره اضافه کرده ام ولی به شما 6 نمره اضافه میکنم به شرطی که در رفتارت تجدید نظر کنی و فکر نکنی که همواره حق با توست”.

با خیال راحت رفت و به نظر میرسید که این صحبت من در او موثر افتاده است. از عاقبتش البته بیخبرم

راستی؛ روی حل این مسئله به روش دوم فکر کنید. سعی کنید مغلوبِ مقلوب نشوید. موفق باشید و عزت زیاد

پی نوشت:

یک بازتاب در اینجا

2 Replies to “مغلوبِ مقلوب”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *