دختر من؛ زنش!
روزی داماد ملانصرالدین، دخترش را کتک زد. دختر گریه کنان به نزد پدر آمد و گله از شوهر کرد. ملا گفت تو را با چی کتک زد؟ گفت با چوب....
داستان
روزی داماد ملانصرالدین، دخترش را کتک زد. دختر گریه کنان به نزد پدر آمد و گله از شوهر کرد. ملا گفت تو را با چی کتک زد؟ گفت با چوب....
دیروز مجلس ختم یکی همکلاسیهای دوره ابتدایی من بود. ایشان از اقوام، دوستان و هم سن و سالان خودم بود. روحانی در بالای منبر داستان زیر را تعریف کرد: 2...
دوست عزیزم آقای محمودی در وبلاگ خود (عدم تحمل گلوتن) داستان جالبی نوشته که حیفم آمد بازنشرش نکنم: داستان موش موشی درخانه تله موش دید، به مرغ و گوسفند و...
در کتاب “قصه های قرآن، بررسی کامل قصه های قرآن بر اساس آیات و روایات، به همراه قصص الانبیاء” نوشته ی علی اکبر میرزایی – انتشارات صالحان چاپ اول سال...
ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند. تلاطم های زندگی حکمتی از خداوند است… پس از خدا...
وزیری برادرزاده یتیم خود را زیر پر و بال و تحت پوشش و در خانه خود بزرگ کرده بودی. روزی به خانه آمد و به همسرش همی گفت: -این گوشت...
یکی از اشکالات موجود در کشور، “طرح دزدی” است! طرح دزدی یعنی کسی می آید و طرحی ارائه میدهد. میگویند: ولش کن/نشدنی است/خودمون بلد بودیم/بعدا بیا تشریح کن و …...
مصطفاي ما (كه كلاس اول راهنماييه) قوه تخيل خوبي داره و انشاهاي جالبي (مخصوصا تخيلي) مينويسه. ابراز علاقه به نويسندگي كرد. با معلم عزيز انشاي ايشون صحبت كردم كه خط...
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید : آیا...
چوپاني گله گوسفندان خاني را همي چرانيد. روزي هوس كباب بكردي. با خود انديشيد كه اين گله چندين هزار گوسفند دارد و اگر يكي را زمين زنم چه شود كه...